-
ذبیح الله قدیمی
شنبه 24 فروردینماه سال 1398 09:24
ذبیح الله قدیمی چه کسی بوده است؟! .می گوینداو در زندگی من نقش مهمی ایفا کرده.اسم او را سرچ کردم .جز اینکه متوجه شدم سالنامه اریان را چاپ میکرده اطلاعات دیگری به دستم نرسید. از اصل و نسب او چیزی نیافتم.فقط متوجه شدم اعتماد به نفس داشته . دارای فرزندان دختر و پسر بوده است.یکی از پسرانش را که اولین انان است می شناسم.محمد...
-
ایام تعطیل گذشت
شنبه 17 فروردینماه سال 1398 19:57
طولانی ترین تعطیلات را امسال داشتم.ولیکن جز خانه جایی را ندیدم.امروز که رفتم سرکارم.راهنمایی دانشجویان در بالین بیماران روانی، تازه فهمیدم مسافرت می رفتم با وجود خستگی راه،بهتر می بود. آقای ذولفقاری را دیدم که دانشجوی سال های گذشته دانشکده بود گفت به خاطر بیست واحد فارغ التحصیل نشده و با لیسانس حقوق نمی گیره و مجبوره...
-
به پایان امد این دفتر حکایت همچنان باقیست
شنبه 17 فروردینماه سال 1398 02:37
روزهای تعطیلی عید امسال هم به پایان رسید. روزهایی کشدار که نتوانست برایم جاذبه ای ایجاد کند. تنهائیرا انتحابل کردم.
-
ما کشتی شکستگان!
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1398 09:20
دارم از خجالت آب میشم که نرفته ام در منطقه سیل زدگان کمک. از جنگ هم که پنجاه روز گذشته بود با همین نوع خجالت رفتم ستاد مشترک امداد و درمان و تقاضا کردم اعزام شوم و رفتم ایلام. البته هیچگاه از چتین احساس خجالت راحت نمی شوم. زلزله بم هم همین حال را داشتم. خیلی سخته. مطمئنم زیر بار این خجالت آب میشم. بد جوری نگران شون...
-
شیراز و وضع بی مثالش
جمعه 9 فروردینماه سال 1398 08:59
کسی چی میدانست باران ها تلنبار میشوند و سیل میشوند و انسان هایی امیدوار و شاد را میبلعند! بیست و پنج سال از فوت خواهرانم و خواهر زاده هام گذشت. آن سال ،سال 73 بود.سال تحویل عصر هنگام بود.و ما تا اخر شب به سه خانه فامیل سر زدیم و سال نو را تبریک گفتیم. خانه دایی رفتیم.نبودند.باعث تعجب ما بود.سال تحویل را خانه نبوده...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 فروردینماه سال 1398 09:30
امروز چهارم فروردین نود و هشت. دو سال پیش این موقع مسافر خطه جنوب کشور بودیم با تیم سیزده نفره. نمی دونستم تو سفر هم میشه حرص خورد.چه بارونی تو خرمشهر می آمد.همه آب روی آسفالت خیابان بود.راه برون رفت نداشت. مسافرت تو نوروز را بیشتر دوست دارم تا دید و بازدید های کلیشه ای. اما دیروز رفتم خونه دایی هشتاد و پنج ساله ام که...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 فروردینماه سال 1398 13:26
عید نوروز
-
نوروزتان پیروز باد
پنجشنبه 1 فروردینماه سال 1398 03:49
سال نود هشت آغاز شد. چشم تان روشن. صد سال به این سالها! امیدوارم، برای شما سالی خوب باشد.گرد غم بر چهره تان ننشیند.دل تان، شاد باشد.لب های تان ، به خنده گشاده باشد. دل آزار، نشوید.دل شکسته، نشوید.احساس وجد داشته باشید.احساس ارزشمندی کنید.احساس غرور داشته باشید.بر خر مراد سوار باشید. طعم تلخ ناداری و ناتوانی را ،...
-
سال به سال،رحمت به پارسال
سهشنبه 28 اسفندماه سال 1397 05:10
یکسآل دیگه گذشت و یک بار دیگه رسیدیم به نوروز. کی منو متوجه نوروز کرد؟بابا ،مامانا رسوم را به بچه هاشون می آموزند. باباها بیشتر یا مامانا؟ میشه گفت مامانا با این فکر که از قافله اجتماع عقب نمونند و باباها در حمابت از مامانا ، تازه جدی تر. ولی من یادم نمیاد بچه هامو نسبت به حلول نوروز حساس کرده باشم.ولی مادر همسر به...
-
آیا بیماری اسکیزو فرنی خانواده را در فشار قرار میده؟
جمعه 17 اسفندماه سال 1397 08:10
دختری سی ساله که برادری مبتلا به بیماری اسکیزوفرنی دارد،در بخش بستری است.میگه خانم دیپلم تجربی دارم ولی عاشق رشته علوم انسانی بودم.میگم اگر عاشق رشته علوم انسانی بودی چرا رفتی رشته تجربی خوندی؟میخنده میگه اخه یه دوستی داشتم که رشته تجربی را انتخاب کزد و من به خاطر او رشته ای را خوندم که دوست نداشتم در واقع بین او و...
-
آیا شما ،نوشتن تون، میاد؟
جمعه 10 اسفندماه سال 1397 09:05
چرا ،واقعا چرا بعضی ها نوشتن شون نمیاد؟!؟ و چرا بعضی وقتا خودمون هم نوشتن مون نمیاد؟ آیا عنصر' اعتما د '، هم نقش داره؟ خانم خوشگلی به همسرش میگه : در حالی که همه! به من میگن: دوستت داریم،چرا از دهن تو این کلام در نمیاد؟!آقاهه میگه چون یه روزی بهت گفتم تو به من خندیدی. جالبه ! نکنه نوشتن هامون هم متوقف شده چون بعضی ها...
-
نقشه ذهنی چیست؟
چهارشنبه 8 اسفندماه سال 1397 08:44
چگونه با استفاده از نقشه ذهنی ، ایده های خود را به آسانی، عملی کنیم؟ توسط : داوود دهقان - بهمن ۱۷, ۱۳۹۷ نقشه ذهنی m ap)(mind map ) نقشه ذهنی( یا مایندمَپ،)، یک روش گرافیکی ، برای نشان دادن ایدهها و مفهومهاست. ابزاری برای بصری فکر کردن، که مرتب کردن اطلاعات را ، آسانتر میکند؛ و به شما ،در تحلیل، درک، ترکیب،...
-
دفتر مشاوره دانشگاه علوم پزشکی( واحد دانشکده پرستاری)
شنبه 29 دیماه سال 1397 11:41
شاید شنیده باشید؛ روان درمانی حمایتی مورد نیاز بسیاری انسان ها هست. اما آیا ما، این نوع مراقبت را از افراد با تجربه و دوره دیده ، دریافت میکنیم ؟ یا در جستجوی فردی هستیم که چون خودمان گرفتاری هایی دارد؟و در کار خود مانده است؟ خیلی خوشحالم ؛ به شما بگویم در طی سالها خدمت کردن، در کنار عزیزانی با تجربه، که دانش و نگرش...
-
روز پرستار
شنبه 22 دیماه سال 1397 10:22
در چنین روزی به مناسبت تولد حضرت زینب کبری (س) ، به پرستاران مملکت تبریک میگویند. من همه روز ها را ،به مادرانی که از فرزندان خود مراقبت حسنه میکنند؛ تبریک میگویم . به نظر من مراقبت کردن، خاص جنس نیست؛ خاص پرستاران نیست؛ و روز و مناسبت نمی طلبد. همه روز ها و از جمله همین امروز ، هم بر همه مراقبتِ نیکو کنندگان، مبارک باد
-
ترکیب دوتایی سلامت و ترکیب سه تایی بیماری را گواهی می کنند
پنجشنبه 20 دیماه سال 1397 02:59
دنگ و فنگ ،ساخت و پاخت،سوخت و ساز،لت و پار،شست و شو،چه کلمات آهنگینی اند. یکی از بیماران بخش روان پزشکی زنان،برای حرف زدن ترکیب سه کلمه ای استفاده میکنه. میگه : اون پنجره، زنجره ،حنجره رو واز کن. یا میگه: به ملافه ام ، نفت و تفت و زَفت ریخته شده. یا میگه: این شِلنگِ ، پَلَنگِ ،مَلَنگ ، ازش آب نمیادکه . فکر کنم، او هم...
-
یک پرستار بازنشسته
شنبه 15 دیماه سال 1397 08:46
چهل و یک سال پیش دانشجوی سال اول پرستاری بودم.عجب جدی گرفته بودم .معدل بالا.راضی ولی...خیلی زود مصمم شدم ؛ ترک تحصیل در این رشته داشته باشم.خط قرمز هایی داشتم که، بودن در این رشته باعث می شد ؛ ازشون عبور کنم ؛ ولی ماندم و امروز من یک نرس بازنشسته خواهم بود؛ با کلی خاطره از بیمارستان ،بیماران،همکاران و دانشجویانی که...
-
چو فردا شود،فکر فردا کنیم
سهشنبه 11 دیماه سال 1397 11:20
یواش ،یواش، با نوک پاش ،داره میاد؛ روزهای آخر، خدمت دولتی، بنده. پرستاری نیم بند، بنده از مردمانی از کشورم ،تموم شد. من بعد، شما منو تو کلاس های بازیگری می بینید؛ تا نقش پیرزن، بازی کردن را یاد بگیرم . تو کلاسای قصه خوانی کانون پرورشی کودکان ،می بینید . تو خیریه های و آموزشگاه های کودکان کار ،می بینید تو N.G.Oها...
-
قربان صدقه سوسکی
یکشنبه 2 دیماه سال 1397 11:41
واقعا چرا سوسکا وقتی بچه شون از دیوار در حال بالا رفتنه ،قربون ، صدقه دست و پای بلورینش! میشن؟ مدتیه هر وقت بیکار میشم ؛یادم می افته که این پسر کوچولوی من ،چه دست و پای بلورینی داره! حرف میزنه؛ حظ میکنم.رفتار میکنه؛ حظ میکنم.انتخاب میکنه ؛حظ میکنم. آبا واقعا سوسک ها مث من ،دست خودشون نیست؟ چه عاملی باعث میشه آدم فکر...
-
نوشتن نتوانم
یکشنبه 2 دیماه سال 1397 11:35
روی یه برگه نوشته بود م "فریاد ازین بیداد!" دست به دست شده بود و از هم پرسیده بودند "کدام بیداد"بعد خودشان پاسخ داده بودند "اصولا این هذیان دادخواهی داره.چپ و راست احساس میکنه در حقش ظلم شده"یا "کسی بهش اجحاف کرده" تا به گوشم رسید که بله شما که چنین نوشته بودی ما غیبتت را کردیم...
-
کی،کی را ، روانی میکنه؟
یکشنبه 2 دیماه سال 1397 11:30
شوهر خانم بیمار بخش مون(بخش روان پزشکی)به همسرش حرفی زده بود که باعث رنجش اش شده بود.دانشجویان تحت سرپرستی من در بخش میگن خانوم شک نکنید اگر شوهر ما هم چنین حرفی به ما بزنه بر آشفته میشیم.به دانشجو ها میگم خودتان را جای بیمار نذارید .شما با اونا متفاوتید و چیزی که او را میرنجاند لزوما باعث رنجش شما نمیشه.میگن چه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 شهریورماه سال 1397 14:02
آیا داشتن هوو فقط برای زنها سخته؟ یا برای مردان نیز هم؟ یه دانشجویی داشتم که پدرش خوش (.....)بود. رفته بود سر مامانش هوو آورده بود ؛خودش میگه مامانم فرزند آخرش که من است از نوه های اول دوم اش هم کوچیکتر است. بهش گفتم احساس مادرت چی بود که بابات فکر کرده بود مرغ همسایه غازه رفته و یه خانم کارمند را به عنوان هوو براش...
-
وقتی یک کلفت وبلاگ داشته باشه و روزمره هاشو بنویسه
جمعه 23 شهریورماه سال 1397 10:23
امروز رفته بودم خونه خانم دکتر.ساعت هشت رسیدم خونه شون و صبحانه اش را آماده کردم(خانم دکتر پزشک کودکان است و شوهش پزشک گوش و حلق و پسرش دکتر طب سوزنی).ایشان به خاطر کمر درد قادر به انجام امور منزل نیستند. خانم دکتر فرمودند دیروز که مهمان اومده خونه مون کلی ظرف نشسته شده تو آشپزخونه به جا گذاشته اند.ماشین ظرفشور را...
-
نقش عنصر اعتماد در گفتگو
چهارشنبه 21 شهریورماه سال 1397 15:59
مامان بزرگ عطیه اصرار داشت یه کاغذ و قلم جور کنم و بنشینم کنارش تا او شرح جانسوز زندگی سراسر ناکامی اش را دیکته کنه و من بنوبسم شاید مایه درس گرفتن جوانان این مرز و بوم شود از وقتی قلم به دست گرفته ام تا بنویسم دچار پرت و پلا گویی شده.او که با زبان شیرین خود تعاریف غم انگیز فراوان داشت بناگاه بلوک شده و زبانش بند...
-
آینده ای روشن
چهارشنبه 21 شهریورماه سال 1397 15:35
افسانه دوست خانواده مادر بزرگ نادره اینا بود.پ درش به دلیل نامعلومی تو خونه فریاد های بی موقع میکشید و مادرش را به باد کتک میگرفت. من حدس میزدم افسانه در جوانی و نوجوانی از همه مردها زده بشه و نتونه با هیچ مردی ازدواج کنه.ولی در عین ناباوری نه تنها افسانه ازدواج کرد بلکه دارای دو تا دختر اروم و ملایم هم شد شوهرش از...
-
قبولی دانشجویان جدید مبارک
سهشنبه 20 شهریورماه سال 1397 19:00
با شادی و نشاط اعلام کرده رشته مهندسی شیمی یزد قبول شده.بهش تبریک گفتم.خدا را شکر کردم که به ارزوی اش رسید.مبارک باد نتایج خوب هر قبول شده کنکور امسال. بیستم فروردین سال 79 دنیا اومده . و .بیست شهریور 97 قبول شده دانشگاه یزد. حالا از فردا باباش هرهفته تو جاده یزد است. خدا سفر هاشون را به خیر کنه
-
ان سبو بشکست و ان پیمانه ریخت
یکشنبه 18 شهریورماه سال 1397 04:33
یه روزی دل مال من بود حالا نیست دل غافل مال من بود حالا نیست این یعنی گذشته ها گذشته. قبول کن، عزیزم
-
بلاهایی که با خیانت بر سر خیانت کار نازل می شوند
شنبه 17 شهریورماه سال 1397 12:37
http://namnak.comبه نقل از نمناک و اون هم نقل کرده از سایت مردمان فقط به خاطر مرضیه بانویی که به خاطر خیانت همسرش در بخش بیماران روان پزشکی بستری شد چون خودکشی کرده بود از جور همسر خیانتکار . ز مانی که خبری از خیانت به همسر در میان اطرافیان می شنویم؛ دهها فکر در ذهن ما شکل می گیرد، افکاری که هشدار عواقبی است که هر مرد...
-
نوشتن
دوشنبه 12 شهریورماه سال 1397 09:49
از سال هشتاد تا نود وهفت هفده سال میشه که نوشتن را در اینترنت آغاز کردم.تا آنچه را که مرا میترکاند برون ریزی کنم.ولی تا به امروز هنوز سر اصل مطلب نرفته ام. هر کسی از ظن خود چیزایی گفته.ولی کسی از درون من نتوانسته استخراج کنه که..
-
بفرمایید کیک
چهارشنبه 7 شهریورماه سال 1397 10:26
شکوفه جان بیست و سه ساله شد. مادرش فریبا دختر داییم جشن مفصلی خواهد گرفت.چون فارغ التصبلی دانشگاه و شروع به کار معلمی اش هم هست.شما هم دعوتید بفرمایید کیک.
-
من ازین دنیا چی میخوام؟
شنبه 3 شهریورماه سال 1397 01:52
روز دوشنبه صبح رفتیم ثبت احوال.اونجا با برخورد های تقریبا غیر محترمانه هم مواجه شدیم و یک ساعت و چهل دقیقه معطل شدیم و مشکل مان هم به ید با کفایت هیچ کدام شان حل نشد و ما را ارجاع دادند به ... بعد بنده به یه عطاری شیک بنام ابو عطار در خیابان فیض رجوع کردم تا عسل گون و عرقیات (شاتره و کاسنی و عرق بید)بخرم شاید کبد...