نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

یه بیماری مزمن

از سال نود و یک (91)تا حالا یه بیماری شیک با منه.که هیچ کاری به کارم نداره.فقط وقتی آزمایش خون میدم،مسئول آزمایشگاه فکر می کنه اشتباهی رخ داده،  زنگ میزنه خانم! نمونه خون شما ناکافی بوده،  باز بیایید آزمایشگاه،ما نمونه خون جدید بگیریم.

تازگی ها از یه پزشک پرسیدم: دکتر ! من مشکلی دارم آیا؟دکتره میگه : سیگاری هستی؟میگم:  خیر.میپرسه:   عصباتی میشی؟و....

حالا به یه دوست گفتم' احتمالا خطری در کمبن منه.'

از دیروز تا حالا تلفن من هی زنگ میزنه و دوست آشنا میگن: غصه نخوری ها، ما هستیم.

بابا نکنید.باورم میشه که در سرازیری هستم ها.

اگر مطلع شدم مرگم نزدیکه....

سعی میکنم خاطرات شیرین دوران فرزند پروری ام را بنویسم.

راز موفقیت هام در زمینه ....را بنویسم

و...

اما در من ایجاد شک میکنند که:" تو بادمجان بم هستی و آفت نداری پس دست نگه دار."

و میترسم روزی که اعلام میکنند حالا شروع کن ؛دیگه نفس برام باقی نمونده باشه که بنویسم

اه

دیروز یه پسره شاگرد اول دانشگاه را دیدم؛ با دختر همکلاسش که اونم شاگرد اوله> جلسه معارفه داشتند

حالم از انتخاب این پسره به هم خورد.

گرچه علف باید به دهن بزی خوش بیاد.

و مرا چه به این دخالت ها

ولی جالبه که تو سالن دانشکده از مرخصی اساتید و تعطیلات ترم سوء استفاده کرده بود و دختره...را به ملاقات با خود ترغیب کرده بود

دانشگاه هم برای بعضی دانشجو ها خوب جاییه ها.

کاش همه این امکان را میداشتند نه یه عده خاص.

این تنها خوری های شاگرد اولای چشم و چراغ دانشگاه ، بدجوری حالمو میگیره

انگار دیگران آدم نیستند و احساس ندارند؛  فقط باید شاگرد اول باشی تا رییس دانشکده بلیط رفت و برگشت ازدواجت را به هتل های مشهد کادو دهد.

نکنید اینکار ها را

یا دانشگاه جای ازدواج هست یا نیست؛  اگر هست خب چرا برای کسانی خاص اگه نیست پس این ها چگونه؟

هرچند وقت یکبار،  احساس اعمال تبعیض ها ، قلقلکم میده.