نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

بیخبر

بهار آمد

با کفش های بی صداش

در نزده

وارد شد

تو باغچه هامون گل هایی را بوسید

به ماهی های حوضمون نوازش کرد

پر و بال یا کریم های دانه چین را لمس کرد

و من دیدم

هوا ابرازشادی کرد

آب موج برداشت

وکم کم لب به خنده گشود

به آرامی از جا برخاستم

چشمانم را شستم

جوردیگرنگاه کردم

آخرین پست سال نود

روزها گذشتند ماه ها نیزسالها نیزو من اینجا کنار راه در دستانم گویی بلور وچشمانم خیره بدان که

ازکجا آمدم اینجا؟به کجا باز روم؟

آمدم و نمی دانم چرا!؟

و میروم و نمی دانم چرا!؟

سال90  را با چشمانی متعجب بدرقه میکنم و در حیرتم از حلول سال جدیدکه منتظر هیچ حادثه ای نیستم

که :

چون معما حل شود آسان شود

یه روزایی منتظرخبر های بعدی بودم ولی حالا نه

یه سال هایی کودکی یازده ساله و  آرزومند بودم هفده ساله و آرزو هایی قشنگ

ولی حالا نه

تو بگو من با کدامین امید به فردا نگاه کنم؟

من از این دنیا چی میخوام؟

دارم دست و پامو جمع میکنم زحمت را کم کنم و این دنیا و آمال و آرزوهاشو وانهم.