نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

آش نخورده دهان سوخته

شاید شما هم حکایت "آش نخورده ،دهان سوخته"را شنیده باشید.

ساعت 12 و 40 دقیقه بود که از  مزار پدرم باز می گشتیم ِِ تو جاده اما تصادف دو اتوموبیل(که از اتفاق ما هم یکیش بودیم)حسابی حال مارا...

کنار جاده ایستاده بودیم تا...که ناگاه از کمین اجل پراید هاچ بکی از چله کمان رها شده و  به سوی صندوق عقب اتوموبیل ما شلیک شد و ما را دوسه متری به جلو پرتاب کرد.

حالا او پیاده شده ُو سراسیمه می پرسد چیزی تان نشده؟در حالیکه اززخم پیشانیش خون بر چهره اش سرازیر...

و این در حالیست که ما هنوز حرکت را آغاز نکرده بودیم و وقتی فرهنگ بستن کمربند را آموزش میدهند و ما می پذیریم خودمان را مراقبت کنیم حکایت ما میشود که اگر نبسته بودیم احتمالا امروز کسی نبود این صفحه را به روز کند خداوند جوانان ما را از تیر غیب رها بنماید آمین 

 و ما را نیز که از جوانی فاصله ها گرفته ایم به هم چنین

خدا اون روز رو نیاره

دعا کنید خدا شما را در شرایطی قرار دهد که... 

مراقب باشید در شرایطی قرار بگیرید که... 

آیا باید دعا کرد ؟یا مراقب بود؟ 

ولیکن حتی اگر دعا کنید و یا مراقب هم باشید مواقعی پیش می آید که... 

خانومه با شوهرش دعواش شده بود از بس بهش تهمت زده بود از بس رو مخش رژه رفته بود از بس بهش بد گمان شده بود گفته بود خودمو از دست تو می کشم ها 

خلاصه دست به چاقو برده بود 

خدا نکنه به اینجا برسه کسی 

خدا نکنه این فکرا به سراغ کسی بیاد 

خدا نکنه گیر کسی بدی کسی گیر بهت بده 

ولی خب 

این اتفاق تلخ افتاده بود 

خانومه فقط موفق شده بود دستش را به شکل عرضی برش دهد 

چه برش عمیقی 

داد میزد آخ ،سوختم استخونم 

خلاصه شوهره آورده بودش اورژانس 

و دکتر نبود 

پرستارا هم(بیمارستان خصوصی)یه پانسمان گذاشته بودند روز زخم خانومه 

از سرما می لرزید 

درد هم داشت 

نگاه پرسنل پرستاری و پچ پچ هاشون هم رنجش میداد 

دو تا بچه معصوم(دخترش و پسرش هم( مث بارون بهار) از دست این والدین ناسازگار گریه میکردند از طرفی خجالت هم می کشیدند. 

تا رفتم کنارشون ببینم چی شده پسره میگفت دیگه خسته شدم از دست این دوتا 

و دختره فقط هق هق گریه میکرد(با اون دماغ تازه جراحی زیبایی شده اش). 

بماند که مخارج بیمارستان(یک میلیون تومان و کمی بیشتر)را هم نداشتند بدهند و باید کمک نقدی به داد شون می رسید. 

پرستارا تو پچ پچ هاشون شنیده می شد خانومه شکم ساهدش را سفره کرده همه چیز(اجزا زیر پوستش)بیرون ریخته و جا دادن مجددش ...