نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

مصاحبه دانشجو با بیمار در انزوا

: سلام

:سلام

: حال شما خوبه؟

: ممنون،خوبم

: میبینم تنها نشستی میشه بپرسم چی شد نرفتی تو جمع اونا ؟

:حوصله شون رو ندارم

:اجازه میدی کنارت بنشینم؟

:بفرمایین

اگر ح.صله مرا هم نداری برم!؟

نه شما بفرمایید.اونا بیمارن ،حوصله شون رو ندارم

من چیزیم نیست منو به زور آوردن اینجا

دلیل شون چی ب.د؟

میگفتن با خودت حرف میزنی با خودت می خندی

واقعا تو با خودت حرف میزدی؟با خودت میخندیدی؟

نمی دونم.من با خودم فکر می کردم گاهی ممکن بود یه چیز هم به زبونم بیاد شایدم با خودم یه خنده ای می کردم اونا میگفتن دیوونه ای؟

به نظر تو اگر کسی با خودش فکر کنه یا حرفی هم بزنه و خنده اش هم بگیره دیوونه است؟

نه

خب چرا تو جمع شرکت نمی کردی و با اونا حرف بزنی و با اونا بخندی؟

اونا منو مسخره می کردند هر حرفی میزدم به من میخندیدند میگفتن این حرفا چیه می زنی؟

خب تو فکر نمی کنی آدما باید با هم حرف بزنن تا یادبگیرند چی باید گفت و چگونه باید گفت که باعث خنده نشه؟

نمی دونم

تو میدونی آدما وقتی با هم حرف میزنن یاد میگیرن؟نمی دونم

میدونی هر آدمی با دیگری حرف بزنه یاد میگیره بهتر و بهتر حرف بزنه؟

نمی دونم

ببین عزیزم یه ضرب المثل داریم که میگه بز گر از گله به در خوراک گرگه معنی این ضرب المثل رو میدونی؟

نه

معنی اون اینه که تنهایی باعث میشه نتونی از خواص جمعیت بهره ببری

میدونی خواص جمعیت چیه؟

نه

آدم وقتی تو جمع باشه همه کار براش آسون میشه

آدمای تنها همه کاراشون را باید خودشون انجام بدن ولی آدمایی که تو جمع هستند هر کدام یه کار انجام میده و همه از کمک های همدیگه استفاده می برند

خب دلت میخواد تو جمع دیگران بریم؟

نه

حرفایی را که زدم متوجه شدی؟

بعله

چی داشتم می گفتم؟

میگفتین خوبه آدما تو جمع دیگران شرکت کنند

خب دیگه

گفتین وقتی آدم تو جمع باشه کارها آسون میشه

خب ،دیگه

گفتین همه میتونن از کمک همدیگه بهره ببرن

درسته

با این وجود بازم نمی خوای بریم تو جمع دیگران؟

نه

میشه دلیلش را به من بگی؟

آخه اونا منو دوست ندارند

تو چی؟اونا را دوست داری؟

نه . اونا حال شون خوب نیس بیمارند.منو مسخره میکنن

آیا فکر نمی کنی چون خودت اونا را دوست نداری حدس می زنی اونا هم دوستت ندارند؟

: نمی دونم

حالا میخوای با همدیگه بریم تو جمع اونا ببینیم دارند راجع به چی صحبت می کنند؟

:اگر شما بگین میام

:یعنی خودت به این نتیجه نرسیدی که بیای؟

: نه

:اینجور کنار بشینی اونا فکر می کنند تو افاده داری متکبری

:مهم نیست

:قضاوت اونا برای تو مهم نیست؟

: نه

:ممکنه فکر کنی نظرشون اهمیتی نداره؟

: درسته نظر اونا برام اهمیتی نداره

:فکر نمی کنی برای اجتماعی بودن باید به نظر دیگران هم اهمیت داده بشه؟

:بله ولی خب اونا بیمارند

:بیمار بودن اونا از ارزش اونا کم کرده؟

: نه ولی نمی تونن برای من فایده ای داشته باشن

:ممکنه تو برای اونا فایده داشته باشی؟

: بله ممکنه

:خب نمی خوای نفع تو به اونا برسه؟

نمی دونم

حالا بریم تو جمع شون؟

:نه

مرکز توجه بودن باعث اضطراب میشه.بچه های یکی یه دونه بودن انسان را مرکز توجه میکند 

تپلی شدن و لاغر بودن بچه ها دلیلش اضطرابه