خواسته های انسان اونقدر رنگ به رنگه که در امور مادی خلاصه نمیشه اونچه از درون می طلبه بیشتره
اگر این آگاهی را پیدا کنه که طلب (جستجو)والاست.فریب نمی خوره
ضمن اینکه مرید حلقه به گوش عشقیم به معرفت تکیه میکنیم اگر خللی در آگاهی پیدا شود
همه محبت به چیزی دارند یکی به پول جمادی نباتی حیوانی حتی انسانی
ما عاشق حیوانی هستیم
مجنون عاشق لیلی هست عشق مجنون به لیلی حقیقی است
مقصود اصلی را گم کرده
متوقف در جمال لیلی میمونه
لیلی خیلی کمتر از خواسته ازلی است
ادمایی هستند که استعد اد عشق دارند فرهاد در عشق به شیرین صادقانه عشق ورزید
خلل در اصول معرفت است در عشقش خلل نیست صادقانه عشق می ورزد
معشوق ازلی خلاصه شده در این اشتباه شده معشوق ازلی
اجازه بدین شعری از مولانا بخونم تصویر عاشق به معشوق عمری سینه چاکش بوده
حالا میرسد آتشش تمام نمیشه
شهریار شعری داره برای معشوق زندگیش گفته
در وصل هم، ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی شوی؛ که ببینی چه میکشم
چی میخواد شهریار؟
تحصیل حاصل محاله به قول حکما
بدستم هست تو چی میخوای؟
شعر مولانا
معشوق مَرد فرض
این مَرده را دفن میکنه
ولی تو قبر هم نمی رود پیشش
مولانا سوآل میکنه
صورتش برجاست؛ این سیری ز چیست؟
عاشقا واجو؛ که معشوق تو چیست
این مظهری از خواسته اصلی تو بود
اگر متوقف می شود کارت اشتباه است
معنی را با صورت اشتباه کرده بودی
اگر معنی را فدا کردی کارت تمامه
معنی را به صورت تبدیل میکند معنی باید معنی باشد صورت صورت
اگر در صورت معنی بجوید آری