نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

بلاهایی که با خیانت بر سر خیانت کار نازل می شوند

 

http://namnak.comبه نقل از نمناک و اون هم نقل کرده از سایت مردمان

فقط به خاطر مرضیه بانویی که به خاطر خیانت همسرش در بخش بیماران روان پزشکی بستری شد چون خودکشی کرده بود از جور همسر خیانتکار .


زمانی که خبری از خیانت به همسر در میان اطرافیان می شنویم؛ دهها فکر در ذهن ما شکل می گیرد، افکاری که هشدار عواقبی است که هر مرد و زنی قبل از انجام خطای خیانت در زندگی مشترک باید از آنها آگاهی داشته باشد.

خیانت به همسر با تو چه می کند؟

هر چند وقت یکبار از گوشه و کنار خبر خیانت کسی به همسرش را می شنوید.

 به نظر می رسد که این روزها در جوامع غربی خیانت به مسئله ای عادی تبدیل شده است و فقط مربوط به هیچ جنسیت یا جایگاه اجتماعی خاصی هم نیست.

کارمان هر چه که باشد خیانت کارها بین مان هستند.

 دیگر سوال نیست که «چه کسی خیانت کرده است؟» این است که «چه کسی خیانت نکرده است؟»

خیانت به همسر

تفکر «سریع و ساده» جامعه به مقدس ترین بنیان خود اثر منفی گذاشته است.

خیلی از خیانت کارها سعی می کنند کار خودشان را توجیه کنند.

 دلایلشان برای خودشان منطقی است.

 اما برای آنهایی که هیچوقت خیانت نکرده اند، این دلایل هیچ معنا و مفهومی ندارد.

مسئله خیانت تا جایی طبیعی و نرمال شده است که تقریباً هیچ فیلم و سریالی ماهواره ای نیست که حداقل یک اپیزود خیانت نداشته باشد.

خیانت روابط را نابود کرده و آرزوها را نقش بر آب می کند.

 اگر به فکر خیانت کردن به همسرتان هستید، قبل از اینکه وارد عمل شوید، این 14 نکته را بخوانید.

خیانت به همسر

آنچه که باید قبل از خیانت به همسر بدانید اینست که به یک دروغگو تبدیل می شوید.

 به دوش کشیدن لقب «خیانتکار» به اندازه کافی سنگین است اما اگر خیانت کنید، برچسب دروغگویی هم به شما می زنند.

 خیانت بدون فریب دادن اتفاق نمی افتد و دروغ های مصلحتی که در ابتدای کار می گویید به دروغ هایی بسیار بزرگتر تبدیل خواهند شد.

 «امشب تا دیروقت سر کار می مانم» ها

 شاید تا حدی درست باشد اما لازم است تعریف جدیدی از «کار» ارائه کنید.

 خیانت و دروغ دست در دست هم پیش می روند.

همه را از خودتان ناامید می کنید.

همه. همسرتان، دوستانتان، همکارانتان، خانواده تان، بچه هایتان، خودتان و خدایتان.

 زمان زیادی می برد تا ناامیدی که ایجاد کرده اید کمرنگ شود.

به یک الگوی بد تبدیل می شود.

هر فردی یا یک الگوی خوب است یا یک الگوی بد.

خیانت کردن نه تنها یک الگوی بد است بلکه ابرهای تردیدی را به همراه خود می آورد که قسمت های دیگر زندگی تان را هم تحت الشعاع قرار می دهد.

اگر در یک جای زندگیتان خیانت کرده باشید، آیا در جای دیگر هم اینکار را می کنید؟

 خیانت به همه نشان می دهد که شما راه ساده را انتخاب می کنید.

 به بقیه می فهمانید که ارزش های خانوادگی تان را به راحتی زیر پا می گذارید.

برای همه مشخص می کند که نمی خواسته اید کار سخت را انجام داده و برای مشکلی که دارید کمک بگیرید.

هیچکس یک خیانتکار را تحسین نمی کند.

 حتی اگر یک عمر درست رفتار کرده باشید، این کار بدتان همه آن را از بین می برد.

اعتبار اخلاقی تان را از دست می دهید.

خیلی سخت خواهد شد که به بچه هایتان (و بقیه) بگویید چه کاری درست است وقتی می دانند که خودتان کار درست را انجام نداده اید.

نه تنها احترام دیگران را از دست خواهید داد، بلکه نزد خودتان هم احترامی هم برایتان باقی نمی ماند. هر قضاوت اخلاقی که در آینده بکنید، با خیانتی که در گذشته کرده اید مقایسه خواهد شد.

 البته به این معنی نیست که نمی توانید در آینده حرف درست بزنید، مسئله اینجاست که کسی به حرف های تان گوش نخواهد داد.

مجبور خواهید شد سالها برای ساختن دوباره زندگی تان تلاش کنید.

حتی اگر از نظر مالی وضعیت تان دچار مشکل نشود، اما خواهید دید که سالهای زیادی طول می کشد تا از نظر احساسی التیام پیدا کنید.

 ساختن دوباره دوستی ها سالها زمان خواهد برد. ساختن دوباره شخصیت تان و ساختن دوباره اعتماد هم همینطور.

 حتی سالها طول خواهد کشید که بتوانید خودتان را ببخشید.

همسرتان دچار مشکل اعتماد خواهد شد. برای همیشه.

 شما به تنهایی اعتمادبه نفس آن فردی که به او قول داده بودید همیشه دوستش بدارید را، نابود می کنید. هر رابطه دیگری که بعد از شما داشته باشند، برای ایجاد اعتماد ،دچار مشکل خواهند بود.

 اگر این کافی نیست، باید بگوییم که دنیای بچه هایتان را هم نابود می کنید و باعث می شوید که ثبات هر رابطه معناداری برایشان زیر سوال برود.

استاندارد زندگی را از دست می دهید.

کارتان هر چه که باشد، ممکن است آن را از دست بدهید.

خیلی ها خانه شان را از دست می دهند.

خیلی ها با هزینه های سنگین دادگاه و مهریه و طلاق روبه رو می شوند.

هر چکی که می نویسید، نادان بودن تان را به شما یادآوری می کند.

مرغ همسایه غاز نیست. این یک تفکر اشتباه است. چون مرغ همسایه هیچوقت مال ما نبوده است، فقط تصور ماست که ممکن است از مرغ ما بهتر باشد. اما اینطور نیست. درواقع، بااینکه از دور ممکن است به نظرتان غاز برسد اما به محض اینکه به خانه همسایه پیش مرغش بروید، یکدفعه اتفاق جالبی می افتد، مرغ همسایه که به نظرتان غاز بود، شبیه به مرغ خانه خودتان می شود.

 این اتفاق خیلی زود بعد از اینکه مچ تان گرفته می شود می افتد.

آنوقت همه چیز در نظرتان تغییر می کند، حتی نسبت به مرغ خودتان که ترکش کرده اید.

 یکدفعه نسبت به آن احساس پیدا می کنید.

 اما آن مرغ ،دیگر شما را پیش خودش نمی خواهد. فرقش اینجاست.

روابط تان را از دست خواهید داد.

 روابط زیادی را از دست خواهید داد.

دوستانی که سالهاست با آنها هستید، ترکتان می کنند. دوستان صمیمی که بارها و بارها به آنها کمک کرده اید؛  هم دیگر دور و برتان نخواهند بود که کمک تان کنند.

اعضای خانواده تان هم،  که هر اتفاقی که می افتاد باز کنارتان بودند؛ هم از شما فاصله می گیرند.

آدم خیانت کار در آخر تنها می ماند.

احتمال ابتلا به بیماری های مقاربتی در شما افزایش خواهد یافت.

بیماری هایی که از طریق رابطه جنسی منتقل می شوند؛ بین کسانی که از نظر جنسی بی قید هستند متداول تر است.

اما همسر خودتان که این بیماری ها را ندارد درست است؟

 اگر اینطور فکر کنید که همه بجز همسرتان مبتلا به یک بیماری مقاربتی است، آنوقت هیچوقت دست به خیانت نخواهید زد.

 دوست دارید رفتار مشابهی با شما شود؟

دزدها دوست دارند جیب دیگران را بزنند ؛اما از اینکه کسی جیبشان را بزند؛ خوششان نمی آید.

اگر همه ما با این قانونی طلایی زندگی می کردیم:با دیگران همانطوری رفتار کن که دوست داری با تو رفتار شود، آنوقت بیشتر مشکلات زندگی یک شبه حل می شد.

 به این کار از این دیدگاه نگاه کنید که برای خودتان اتفاق افتاده باشد.

 مشکل اینجاست که این چیزها نیازمند فکر کردن است و فکر کردن آخرین چیزی است که یک خیانتکار به سراغش می رود.

بعدها از این تصمیمتان پشیمان خواهید شد.

در همان لحظه، خیانت ممکن است به نظرتان منطقی بیاید؛ حس خوبی دارد و حتی به نظرتان کار درستی می آید؛ اما یادتان باشد احساسات گول می زنند.

خیلی زود بعد از آن چشم های تان باز شده و از اینکه سیب ممنوع را خورده اید پشیمان می شوید. به اندازه کافی پشیمانی در زندگی مان نداریم؟

 چرا یک پشیمانی دیگر به آنها اضافه کنیم، آنهم یکی که همه چیزهایی که با تلاش برای خودتان ساخته اید را نابود می کند؟

 شاید خانه تان عالی و ایدآل نباشد اما بهتر از زندگی کردن در چادر است.

چیزی که از دست می دهید بیشتر از چیزی است که به دست می آورید.

هیچکس در بستر مرگ نگفته است کاش خیانت می کردم.

هیچکس دفتر وکیلش را با لبخند روی لب، بخاطر تجربه خیانتی که داشته است؛ ترک نکرده است. هیچکس از اینکه بخاطر خیانتش دوستانش را از دست می دهد؛ خوشحال نشده است.

 چیزهایی که از دست می دهید، نابودتان می کند. دردش غیرقابل تحمل است.

حتی امپراطوری ها هم ممکن است بخاطر چند لحظه خوشی و لذت موقتی ،نابود شوند. واقعاً ارزشش را دارد؟

مچتان گرفته می شود. شاید این اتفاق امروز نیفتد. شاید فردا هم نیفتد اما بالاخره ماه پشت ابر نمی ماند.

 اگر خوش شانس باشید، داستان خیانت تان وارد اخبار و روزنامه ها نشود ؛اما همین که دوستان تان بفهمند کافی است.

همان ها خبر خیانت تان را دهان به دهان پخش می کنند.

 انگار که یک بیلبوردی از خیانتتان در خانه تان زده باشند.

نوشتن

از سال هشتاد تا نود وهفت هفده سال میشه که نوشتن را در اینترنت آغاز کردم.تا آنچه را که مرا میترکاند برون ریزی کنم.ولی تا به امروز هنوز سر اصل مطلب نرفته ام.

هر کسی از ظن خود چیزایی گفته.ولی کسی از درون من نتوانسته استخراج کنه که..