نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

بذل و بخشش

تو محل کارم اتاق مشاوره نشسته بودم .که یه روحانی لاغر اندام سیه چرده خوش تیپ آمد تو اتاقم،به اتفا ق همسر تپل مپل،  سفید برفی اش.از رو صندلی پا شدم و تا نفرمود بفرما بنشین ،ننشستم.خیلی مایل بودم  بدانم چی شده به مرکز مشاوره ما رجوع کرده اند. تا اینکه لب به سخن گشود و گفت خانوم به این همسرم بفرمایید چرا انگشتر برلیان  همراه با یاقوت کبودی را که برایش هدیه خریده ام به مادرش داده کادوی روز مادر؟

همسرش گفت چون اونو بسیار دوست داشتم و خدافرموده هرچه بیشتر دوست دارید  را هدیه دهید تازه اونم به مادراتون.گفتم این خانوم با شما هم همین قدر خوبند که با مادرشان؟گفت دست رو دلم نذار خانوم.من باید باج بدم تا نیم نگاهم کند آنوقت مادرش را روی سر میگذارد و حلوا حلوا می کند.به روحانی محترم گفتم خانم همسرتان را جایی دیده ام به چشمم آشنا می آید ؛  خانم لب به سخن گشوده فرمودند تو بیمارستان تان آمده بودم تا از علت افسرده شدن دخترم سوآل کنم.گفتم بله بله درسته.راستی دخترتان در چه حال است؟گفت شوهرش دادیم خانم.گفتم  خب حالا میخواهید با این بذل و بخشش باز هم همسر آرام بگیرد؟یا میروی هدیه ای را که به مادر دادی پس میگیری می آوری؟گفت نه خانم.من و همسرم آمده ایم نزد شما که بگویید کدام یک از ما بی جا میگوید.گفتم پیشنهاد شما بود بیایید یا جناب روحانی (همسر محترم)؟

گفت هر دوی ما به این نتیجه رسیده ایم شما بهتر میتوانید قضاوت کنید.گفتم خانم محترم همسر ها انگشتری را کادو میدهند تا بر دستان شما زینت باشد تماشا کنند ولی شما محروم شان کردید. ولی خب هستند کسانی که بذل و بخشش بیش ازین هم به مادراشون میکنند .مادر در قرآن مورد سفارش قرار گرفته و هر دختری مادرش را بسیار دوست دارد حتی اگر خدا هم سفارش نکرده باشد درباره اش به نیکویی رفتار کن.به جناب روحانی گفتم این شما نیستید که بر منابر نشسته و فرزندان را به نیکویی کردن به مادر توصیه میفرمایید؟واعظان کین جلوه بر محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند خود کار دیگر می کنند؟

مگر اینکه بهانه گرفته باشید خانمِ همسر را به جرم بذل و بخشش که از نشانه های بیماری جنون ادواری است از صحنه به در کرده ؛ همسری دیگر به خانه بیاورید.

هر دو تشکر کرده رفتند مبادا من بیشتر دامن بزنم مشکل شان را.و من در خود فرو رفتم که این هم بود مجلس مشاوره؟

اندر خم یک کوچه

از سال 78 با اینتر نت آشنا شده ام و از طریق آن به جهان مجازی راه یافته ام ولی هنوز اندر خم یک کوچه مانده ام.پسرم اون روز هنوز هشت ساله نبوده والان بیست و چهار ساله و دکتر دامپزشک شده و من هنوز اندر خم همون یک کوچه مانده ام.همکارم دکتری گرفته در حالیکه لیسانسیه بوده و متلک می اندازد که اینهمه سروکار داشتن با صفحه کلید و مانیتور از تو چه ساخته؟من دکتری را هم گرفتم.

ولی واقعا من هنوز اندر خم همون کوچه مونده ام؟