همسر دختر عمه همسرم در اثر(بماند)فوت شده بودند و به خاک سپرده شده بودند و مراسم سوم شان هم در روز پنجشنبه گذشته گرفته بودند و ما مطلع نشده بودیم بریم مراسم برای ادای احترام.
پنجشنبه هشتم هم هفتمین روز صوری برایشان گرفته بودند و ما رفتیم جنه الشهدای نجف آباد (بله برای ادای احترام به خانواده اش).
تو مراسم خانم همکار دانشگاهی ام را دیدم.
میگه : شما کجا؟اینجا کجا؟
گفتم : همسر متوفی دختر عمه همسر بنده اند.
گفت :راستی؟!
گفتم : و حالا سوآل من از شما.میشه بپرسم شما واسه چی به این خانواده ادای احترام کرده اید و تشریف آورده اید؟
میخنده میگه : به تبعییت از همسر .آخر ایشان دایی همسرم هستند.
گفتم: حتما باید تو مراسم فوت فامیل متوجه یه پیوند فامیلی جدید بشیم؟!
گفت : حالا خوبه چنین جاهایی را شرکت میکنیم .وقتی عروسی هست که میگیم لباس مناسب ندارم و پول کادو دادن ندارم و چشم دیدن ریخت فلان کس در فامیل را ندارم و حوصله دک و پز فلان شخص را ندارم و شرکت نمی کنیم.
گفتم : نه،برای خوردن سور عروسی همه با سر میان.
خلاصه که بعد از شرکت در مراسم ، به حال دختر عمه(دومین دختر اولین عمه )تاسف خوردم که تازه آخرین دختر خود را عروس کرده بود و میخواست روز های خوش واپسین سال های زندگی مشترک را در کنار نوه ها داشته باشه.
رسم روزگار عجب رسمیه!