نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

گردهمایی افطار

مهمونی بود ولی نه به بزرگی قبلی ها پذیرایی هم نوبت ما بود میوه ها راشستم و سبزی را پاک کردم و آبجوش و خرما گذاشتم تو سفره افطار و به تماشا نشستم که چگونه برای غلبه بر تشنگی دست به سوی آب و فقط آب دراز میکنند.از خدا خواستم دعاهاشون را مستجاب کنه و اجر این روزه را به آنها ارزانی دارد بعد هم به صحبت با ...نشستم که به شدت از ارتباط در دنیای مجازی همسرش با دوستان بیشمار ناراحته سخن دکتر افشار(حمید افشار روان پزشک)را براش گفتم که در حال گذار از سنت به مدرنیته ایم واینها از عوارض اون.قبول نمی کرد سعی در مقصر جلوه دادن همسرش داشت شکایاتی را هم ازش میگفت گفتم قصد نصیحت ندارم ولی بهوش باش فقط خودت را اذیت میکنی و...آرام باش منطقی باش فکر کن به خودت دلداری بده و نهایتا با من بیا بریم نزد این دکتر آشنا تا روشن ات کنه .نمیدونم تا چه مجاب شد ولی بیشتر حس کردم خسته شد دعا کنید خدا سینه ای گشاده اش دهد تا بتواند احساس بهتری داشته باشد رنج بزرگی است حس کنی کسی داره به تو خیانت می کند و بعد با هوچی گری سعی میکند تو را از هر تصمیم قاطعی باز دارد.

بنیاد دستهای مهربان برای کمک به زنان سرپرست خانوار

تو اتاق کارم تو دانشکده نشسته بودم.کسی  اجازه ورود خواست دانشجویی پزشکی بود  ،وارد شد و آغاز به سخن کرد

:اجازه میدین هدفم از ورود به اتاق شما را بگویم؟

:بفرمایید

:کمک میخواستم

:چه کمکی میتونم بکنم؟

:یکی ازین کودکان را به فرزندی قبول بفرمایید 4 ساله است و دختر و با برادر و مادرش زندگی میکنه پدر خانواده فوت شده

:عکس را بده ببینم.اسمش چیه؟

و او که خود دانشجوی پزشکی دانشگاه اصفهان و البته تهرانی است اینگونه برای بنیاد دستهای مهربان شهر ما فعالیت میکند جزای او با خدا باد.

شما بودین دل تان می آمد از او که بی ریا و صادق است؛ نپذیرید؟

حالا من مامان یه دختر کوچولو هستم که هر ماه به فکرش هستم و در هر مناسبت (مث رفتن به مدرسه ،عید ،تابستان)باید حواسم باشه.خیلی شیرینه.همکارم تو اتاق بغلی چهارتا دختر کوچولو برداشت و قول داد هر ماه n  هزارتومان به حساب شون ,واریز کنه .ولی من و زری هر کدام یه دختر خواستیم.