نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

آخرین پست سال نود

روزها گذشتند ماه ها نیزسالها نیزو من اینجا کنار راه در دستانم گویی بلور وچشمانم خیره بدان که

ازکجا آمدم اینجا؟به کجا باز روم؟

آمدم و نمی دانم چرا!؟

و میروم و نمی دانم چرا!؟

سال90  را با چشمانی متعجب بدرقه میکنم و در حیرتم از حلول سال جدیدکه منتظر هیچ حادثه ای نیستم

که :

چون معما حل شود آسان شود

یه روزایی منتظرخبر های بعدی بودم ولی حالا نه

یه سال هایی کودکی یازده ساله و  آرزومند بودم هفده ساله و آرزو هایی قشنگ

ولی حالا نه

تو بگو من با کدامین امید به فردا نگاه کنم؟

من از این دنیا چی میخوام؟

دارم دست و پامو جمع میکنم زحمت را کم کنم و این دنیا و آمال و آرزوهاشو وانهم.

نظرات 2 + ارسال نظر
صهبانا یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:32 ب.ظ http://sahbana.blogsky.com

سلام . سال خوبی برایتان آرزومندم .
ارزشهایتان ماندگار
تبسم بهار بر شما مبارکباد.

نرمک ! دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:49 ق.ظ

آخرین یادداشتت حکایت از شکستن و به زمین ریختنت میکند!.
متاسفم که تا این حد و درجه اسیر تاریکی های درد و رنج و غم ماتمی شده ای که ( روز در جماعت ایستادگان و شب پای منقل و ویسکی لم دادگان) باعث و بانی اش بوده اند...
متاسفم که دراین سن و سال ، به اینجا رسیده ای که آمدنت بهر چه بوده است!؟؟؟...
و بسیار متاسف تر که در آستانه ی بهار - از شکوفه های دل پذیر و رنگارنگ یاد نمی گیری که باید شکفت و عطر افشانی کرد... که اگر (نکردیم) مردگانی هستیم که با تعلیم و تهییج و ترغیب تازیان و تازی تباران - باید روز و شب زانوی غم به بغل بگیریم و بجای برخاستن و کوشیدن و پوئیدن - نوحه حضرت عباس بخوانیم و بجای بر پائی مجلس بزرگداشت آنها که برایشان احترام و ارزش قائلیم - توی سر و کله مان بزنیم و اشک بریزیم....
متاسفم که من این قدر تحمل وتعادل داشتم ودارم که هنوز و همچنان با تو در دنیای مجازی بعنوان یک دوست صمیمی رفتار کرده و میکنم - واقعا متاسفم!..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد