نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

تو رای میدهی او رای میدهد آنها رای میدهند

دیگه تبلیغات چی ها بوق و کرنا را غلاف کردند.دیگه مردم توجیه شدند به کی رای میشه داد.حالا فرداست که همه شناسنامه به دست میرن کنار صندوق های رای تا نمایندگان مجلسی را انتخاب کنند که ادعا میکنند قانون گذار مملکتند.

ما که صاحب نظر نیستیم تا بگیم به کی رای بدین.اگر هم بودیم نمی گفتیم مبادا گناه اشتباهات مجلسیان گریبانگیر ما بشه.ولی عده ای رای نمیدن به دلیل اینکه اگر خودشون کاندید بودند دیگران را نمی تونستند متقاعد کنند به خودشان رای دهند.عده ای هم رای نمیدن چون خودشان صلاحیت شون تایید نمی شد اگه کاندیدا می شدند.من اگر رای ندهم علت های چندی داره که ننوشتن اش بهتر از نوشتن اش است.ولی علل اش هم کاملا شخصی و تنگ نظرانه است .اصلا هم سیاسی کاری نیست چون اصولا من از سیاست سر در نمیارم.ولیکن چه قشقرقی کرده اند این کاندیدا های شهر ما.و چه عقل و داد و انصاف را از آن خود دانسته اند.واویلا

بعدا نوشت

فردا که تو ایران صندوقای رای تو مکان های خاص گذاشته میشه و ناظر هایی بر صندوقا گمارده میشه تو هم رای میدی؟

جواب لازم نیست بدی.فقط به خودت رجوع کن.بهتره شرکت کنی؟یا نکنی؟

دنیا معطل من و تو نمی مونه.ما باشیم یا نباشیم به کار خودش ادامه میده.یه نظر و یه رای من و تو هم آسمون رو به زمین نمی چسبونه.هر چند تو قرآن مون آیه نازل شده باشه که لا یغیر بقوم حتی یغیرو ما بانفسهم

یه تعداد دوستای قدیم من زنگ میزنن رضوان رای میدی؟به کی؟چرا؟

اینکه من و تو رای بدیم یا ندیم و به عمرو یا زید فرقی نمیکنه.من میخوام از تو بپرسم واقعا ادارات و دوایر دولتی نیشسته اند که من و تو واو و آنها رای دهند تا ...؟

نه بابا یه میتینگ بیشتر نیست.تغییر هم ایجاد شه در دراز مدته و بطئی الاثر.حالا اینکه من خودم را ملزم کنم که...یا...چندان فرق هم نمی کنه.اما

اما اگر رای داده شود...میشه و اگر رای داده نشود...

بعضی از دوستان اینم مث برنامه های تفریحی دیگه شونه که به اتفاق هم...

بعضی ها اینم جزء دیگر مقاومت های بی دلیل شونه

بعضی ها که اصولا راجع به این موضوعات نه فکر میکنند نه حرف می زنن.

بعضی ها که مث ماشین میمونند

اما

اما من و اطرافیانم چی؟

من؟

یه رازه

نمیگم

نمیخوام راجع بهش چیزی بنویسم

اما

اما خنده ام میگیره از آدمایی که...

وگریه ام میگیره از آدمایی که...

اینکه تو جا خالی ها چی بذارم تا دیگران از خماری دربیان کار من نیست

من فقط میخوام راجع به این موضوع هم با هم فکر کنیم

حتی اگر با هم حرف نمی زنیم

دیشب،نه پریشب با پسر زیبای داداش دو تایی رفتیم کنار زاینده رود.آب جریان ضعیفی داشت.پرنده ها(مرغ های آبی)که واقعا نمی دونم چگونه اینجا اومده اند دور سرمان پرواز میکردند.و بعضی ها براشون پفک پرتاب میکردند اونا هم رو هوا شکار پفک میکردند.پسر برادر را تشویق کردم با موبایل ازشون فیلم بگیره.بگذریم که این پسر چندان تمایلی نشان نمی داد و دیدش به این شگفتیها مث دید من نبود

تظاهر کردم که لحظات خوبی با هم داشتیم و به خونه بازگشتم ولی کاش کسی بود که همانند من حظ بصر میبرد وقتی با هم به تماشا میرفتیم.این ایراد یا از من یا از دیگرانه که اطراف منند

نظرات 5 + ارسال نظر
ممدحسن تلخی!! دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:11 ب.ظ

بی بی
خوشحالم که به نمایندگان مورد تائید و تاکیدت رای دادی و آنها را به نمایندگی از سوی خودت به مجلس شورای اسلامی فرستادی!
ــــــــ
چقدر شیرین و لذت بخش هست وقتی که آدم می بیند رای و نظرش مورد قبول (عوامل اجرائی)واقع میشود و به آراء ملت - آنهم ملت همیشه در صحنه احترام میگذارند!!
ــــــــــــــــ
بی بی جان!
من شدم اون شتری که خواب ( پنبه دانه) میدید و لوف لوف میخورد و کیف میکرد ! ... اما چون از خواب برخاست خیلی زود متوجه شد که حتی علف هرز و خار صحرا نیز برایش مهیا نیست


برای بی بی بهشتی دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:17 ب.ظ

با چند نفر از زنان خود سرپرست در ارتباطم. خودسرپرست به زنانی گفته می‌شه که یا شوهر ندارن و یا شوهرشون از کارافتاده و یا معتاده و نمی‌تونه خرجشونو بده. ما به اینها یاد می‌دیم که حتما لازم نیست یه مرد بیاد خرجتونو بده و کمکشون می‌کنیم کاری یاد بگیرن و شغلی پیدا کنن. بعضیاشون با اینکه از نظر مالی وضعشون خوب شده اما بنابر شعار"مو ازخرس غنیمته" رفتن کمیته امداد اسم نوشتن که علاوه بر ماهیانه‌ی کمی که می‌گیرن از وام‌های بلاعوض و یا کم سود هم استفاده کنن. من در انتخابات قبلی هیچوقت دخالت مستقیم نمی‌کردم ولی سر این انتخابات بحث راه انداختم و همه رو به این نتیجه رسوندم(!) که رأی دادن تو این رژیم هیچ فایده‌ای نداره. امروز یکیشون زنگ زده که ای زیتون خانوم، قربونتون برم، به‌خدا مجبورمون کردن. الهی همون کشتی‌هایی که می‌گن بزنه به کمرشون، الهی بمب بخوره دودمان اینا رو از جا بکنه! به حق پنج تن ایشالله... - چی شده مگه؟ موضوع چیه؟ کشتی کدومه؟ - والله زیتون خانوم ، قرار بود جمعه همه بمونیم خونه. ظهر حاج آقا... (از کمیته امداد) زنگ زد و گفت: مهین خانوم رفتی رأی بدی؟ گفتم نه! چه رأیی بدم؟ گفت: ببین کشتی‌های آمریکایی و اسرائیلی دورِ ایران(!) لنگر انداختن و همه موشک و بمب‌هاشون رو به طرف ما نشونه گرفتن اگه رأی ندید شلیک می‌کنن! گفتم حاج‌آقا اونا تو کشتی چه‌طوری می‌فهمن ما رأی دادیم یا نه. گفت از طریق اخبار... گفتم خوب اونا باید خوشحال شن ما رأی ندیم چرا شلیک می‌‌کنن. یهو حاج آقا عصبانی شد‌ گفت سر ماه که میای حقوقتو بگیری مُهر نخورده بود تو شناسنامه‌ت ربطش رو می‌فهمی... اینو به بقیه رفقات هم بگو! وای زیتون خانوم این چه‌جوری فهمیده ما دور هم جمع می‌شیم؟ منم راستش ترسیدم به اقدس خانوم و مریم خانوم و زری خانوم و شهناز خانوم و... زنگ زدم اینا رو گفتم همه گفتن بریم رأی بدیم این آب باریکه رو از دست می‌دیم ها... تازه واممون هم هیچکدوم تصویب نشده... به خدا نمی‌خواستم رأی بدم مجبور شدم، ایشالله کشتی‌ها حمله کنن به اینا همین امسال برن به حق پنج تن! ... واقعا نمی‌دونستم چی بهش بگم... اینا تنها کسایی بودن توی آشناها که رأی داده بودن

saeed سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:36 ق.ظ http://www.mirzaeesaeed.com

کاملا با شما موافقم!!!!!

جان محمد پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:18 ب.ظ

نظرتون راجع به این عکس چیه ؟
عنوان آپ جدیدمه -از شما می خواهم نظرتون رو اعلام کنید .

[ بدون نام ] شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 05:56 ب.ظ http://nutisf.blogfa.com

ما رای نمی دهیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد