روزی پر از برنامه داشتم.صبح با هشت نفر دانشجویی که نه روز تو بخش بیماران روانی بودیم رفتیم سمینار دانشجویی.خانم وحیدی از تبریز مقاله زیبایی ارائه داد و آقای صالحی ازکرمانشاه.سمینار سراسری بود بعد از ظهر هم پانل مشکلات دانشجویان در عرصه بالین.امروز آنقدر خسته ام که توان نوشتن هم ندارم فردا هم که قراره بریم آب ملخ و بروجن
طعنه نزن به کفر من!
کفر صادقانه ی من
به ایمان منافقانه ی تو
شرافت دارد؛
اقلش اینست که
جمعی را به خویش، مشغول نداشته ام!
صداقت کفر مرا
کس به نفاق ایمان تو
معامله نمی کند؛
ایمان فروشی نکن!