نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

آموزش بیماران در جهت پذیرش بیماری

امروز هم قراره برم بیمارستان خورشید

با خانومای بستری در بخش در جهت پذیرفتن بیماری صحبت کنیم.

سوآل من از اوناست

اگر ازشما بخواهند در جهت پذیرش مشکلات خود اقدام کنی این به چه معناست؟

فردی بیماری روانی است

و پزشکان تشخیص داده اند باید بستری بشهُ،

دارو بخوره

و تحمل شرایط پر استرس را نکنه

تا روال عادی زندگیش حفظ شود

بفرمایید ببینم چگونه برای قبول اقدام می کنید؟

برای بیماران میگم:

به دانشجویان دانشگاه می گویند این ؛خانم ؛برای درس روان شناسی شما در نظر گرفته شده اونا می پذیرند کلاس بیان به مقرراتی که تعیین می کند توجه کنند و تا شروع امتحان که منجر به فارغ التحصیلی شان میشود حوصله کنند.

همیشه همه چیز بر وفق مراد دانشجوها هم نیست

ولیکن اونها صبوری پیشه میکنند.

روزهای زندگی شون(حتی بگیم دو ساعت)دوساعت با اساتیدی سپری میشه که ممکنه مورد پسندشان نباشند

ولیکن این حوصله و صبوری اونهاست که منجر به پاس درس هاشان میشه.

نه تنها پاس می شوند که انتخاب هم میشوند

پس

بیمار  همخوبه حرف شنو باشه

به پزشکش اعتماد داشته باشه

و با توکل بر خدا

و امید ،

به درمان خود ادامه دهد

بگه :

خب این علامت بیماری منه که زودرنجم وزود از کوره در می روم. وبی تاب می شوم این من نیستم که مقبول نیست

بیماری منه


باید با خوردن داروهام به خانواده ام،به پزشکم وبه خودم کمک کنم تا بهبود یابم.

نظرات 3 + ارسال نظر
یاس سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:03 ب.ظ

بله

زیبا خانوم سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:37 ب.ظ

سلام علیکم احوال شما
دلم برت تنگ شده ها!
امروز میخواستم بهت زنگ بزنم گفتم برسم خوابگاه ولو بشم روی تخت زنگ میزنم بعد از دست این مدیر گروه برق انقدر حرصم گرفت که خدا میدونه و کلن یه دشمنی دیگه با این جا پیدا کردم. حالا اومدم اینجا مینویسم تا دوباره بهت زنگ بزنم.
دوستم میای با هم کار پژوهشی کنیم؟ خودپنداره .
من هیچی نمیدونم آخه

مهدی چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:02 ق.ظ http://www.nutisf.blogfa.com

مشکلی مه هست اینه که داروخوردن مخصوصا در مورد یه بیمار روانی بیشتر قابل سرزنشه تا نشستن اجباری و صبورانه سر کلاس. بیشتر مشکلات ما از جمله همین نمونه‌ای که شما عرض کردین، از تبعیت و رقصیدن با ساز مردم منشأ میگیرد. من به عنوان یک انسان خودم را نادیده میگیرم و فقط برای مردم زندگی میکنم نه با مردم. واقعا چرا؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد