نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

آغاز درس و ...

بچه های دانشجو سر ساعت چهار تو کلاس بودند.

دانشجویان تغذیه ترم 2  کلاس شماره 7 دانشکده بهداشت

احتمالا خیلی هم خسته بودند

چون درس های سنگین  تو ساعات قبل تشکیل شده بود

و اونم روز دوم بازگشایی کلاسها شون

وقتی رسیدم تو کلاس

احساس کردم این کلاسی که به من وعده داده شده نیست.

کلاسی با 53 نفر دانشجو.

گلایه کردم چرا هفته گذشته سر کلاس نبوده اند.؟

اما

اما این بار هم که کلاس آمده بودند...

گرچه بعضی با نشاط    برخورد میکردند

نمی دانستم چه احساسی دارند.

ولیکن احتمال میدادم خشنود نباشند.

قرار بود شناسنامه درس را برایشان بگویم.

تا بدانند در ترم آینده در هر کلاس چه مطلبی را باید مورد توجه قرار دهند.

بعضی دانشجو ها عادت دارند از همون اول، برنامه کل ترم را مرور کنند.

ولی من

همش از خاصیت این درس در کاری که در آینده در پیش خواهند گرفت 

سخن میگفتم.


نظرات 5 + ارسال نظر
saeed دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:20 ب.ظ http://www.mirzaeesaeed.com

م.ا.ز سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:13 ق.ظ

استاد حق بدین بعد از 2 هفته امتحان و 3 هفته تعطیلی از ساعت 8صبح تا 6بعد از ظهر کلاس اونم همش اختصاصی رسمونو کشید...هنوز عادت نکردیم...ولی درست میشه
نکته مهم بعدی که خیلی جدی میگم....از طرف همه ی بچه ها... شاید این کلاس با کلاسای دیگتون فرق کنه...بچه های ما خیلی با هم صمیمی اند و تقریبا همه با هم دوستیم... همینطور  اکثرمون شاد و شوخیم...و در کلاس زیاد شوخی میکنیم و میخندیم...اما اصلی ترین نکته اینه که هیچکس قصد بی احترامی به شما(یا کلا همه ی اساتید)) رو نداره...فقط میخوایم از کلاس لذت ببربم و از خشکی درش بیاریم..البته گاهی اوقات از حدومرز خارج میشیم که باید به بزرگی خودتون و کوچیکی و جایزالخطا بودن ما ببخشید...منم که سردسته ی کساییم که ممکنه از حد خارج بشم...پیشاپیش عذرخواهی میکنم...ولی مطمئن باشید درسته که 53 تفریم اما کلاس خوبی داریم و همینطور بچه هایی چون پنجه ی آفتاب(؟؟!!!!) بهتون بد نمیگذره....باز هم میگم باور کنید قصد بی احترامی به شما نداریم...در ضمن بچه ها خیلی از کلاس و شما خوششون اومد(اگر دروغ بگم خدا منو بفرسته ترم1)...امیدوارم هممون از این ترم و کلاس لذت ببریم...

م.ا.ز سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:37 ق.ظ

راستی نظرم در مورد کلاس که قول دادم بگم:راستش از ترم بالایی ها در موردتون شنیده بودم و میتونم بگم همش تعریف بود و اکثرا مشترک در "استاد باحالیه"....اول که وارد کلاس شدم و دیدمتون کمی تو ذوقم خورد...به خاطر ظاهرتون یا بهتر بگم نوع پوششتون...اما بعد از دومین جملتون میتونم بگم ورق برگشت...من عاشق علوم انسانی(علوم سیاسی و جامعه شناسی) ام...(حیف که دیر فهمیدم)...وقتی شما شروع به توضیح درس کردین هر مبحث بیشتر از مبحث دیگه نظرمو جلب کرد...میتونم از الان بگم یکی از محبوب ترین کلاسهام هست...و در ضمن من اصولا دوست دارم به کسایی که ناتوانن و بهشون توجه نمیشه کمک کنم(سالمندان معلولها بیماران سرطانی و...)یک دنیا بهم میدین اگه منو با اینجور جاها(که فکر میکنم با کار شما هم در ارتباطه) آشنا کنید...فکر میکنم حالا حالا ها باید منو تحمل کنید...(ببخشید اگه زیادی رک صحبت کردم)

بابا غلام می زده ها سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:00 ق.ظ

عبدالکریم سروش :

"دین همچون شراب است. آن چنان را آن چنان تر می کند. حیوان ها را حیوان تر و انسان ها را انسان تر" و سپس مسئولین خلافت آخوندی ایران را متهم کرده که "قتل و غصب و تجاوز را تکلیف خود می دانند و برای آن حجت شرعی دارند و همین آنانرا خطرناک تر می کند."

فضول سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:46 ب.ظ

چه شاگردهای زرنگی دارید خوب خودشون توی دل استاد جا می کنند، مواظب خودتون باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد