نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

مادرم نور امید مادرم صبح سپید

مامان صبح زود زنگ زدند:خوبی؟دخترم؟

جواب دادم بله مامان عجله دارم برم.بعدا باهاتون تماس میگیرم

وقتی گوشی را گذاشتم متوجه شدم برای مامان که یه روزی عزیزترینم بود وقت نذاشتم.برای او که تا مدتها آویزونش بودم.مرا چه شده؟جالبه که متوجه میشم بچه هام ازم فرار میکنند ولی متوجه نیستم خودم نیز از مادرم دوری میکنم

زهره دوستم  بارها گفته قدر مادرتو بدون قبل از اونکه دیگه نبینی اش.گوشی تلفن را بر میدارم.میگم مامان با ÷اس اول وقتی که دارم میتونم دو ساعت به حرفاتون گوش کنم.میگه نه مادر کاری نداشتم

میگم مامان امروز تا ساعت شش عصر کلاس هستم میشه شما بیایین خونهه من تا وقتی عصر از سر کار به خونه برمیگردم خونه سوت و کور نباشه؟قبول میکنه.اضافه میکنه سبزی کوکو میارم خونه ات و سبزی ÷لو درست میکنم تا میایی برسی غذا آماده باشه.متوجه میشم عذرم را پذیرفته.

مادرا مهربون و با گذشت اند.شاید خود من هم در برابر بچه هام همینگونه باشم.

خوشحالم میکنه میاد خونه ام.زود رنجی هایی داره.و متاسفانه من اعتنا نمی کنم با وجودی که همین الان قدم ام تو جاده میان سالی است.

مطمئنم عذرم را می پذیره گرچه از نهایت محبتش سوء استفاده می کنم

نظرات 3 + ارسال نظر
مگنولیا دوشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:16 ب.ظ http://rozegareman1361.persianblog.ir

اول اینکه قالب جدید مبارک
دوم اینکه خدا سایه مامان مهربونتونو بالای سرتون نگه داره. من این افتخار رو داشتم که چند بار باهاشون تلفنی صحبت کنم و با اون لحجه دلنشین اصفهانی حسابی با هم از هر دری صحبت کنیم.
سوم اینکه خدا سایه شما مامان خوب رو بالای سر پسرا و بعد من نگه داره تا همیشه دعاهای خیرتون بدرقه راهم باشه...

زیبا خانوم سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:01 ق.ظ

1-سلام
2-قالب نو مبارک . گل درآوردی. خیلی خوچگل شدی عسلم.
3-بهشت من دارم چیکار میکنم به نظر تو؟ اصن دیگه نمیتونم خودم رو نقد فقط همه ش به خودم حق میدم. هر طرف میچرخم حق با منه. دارم چیکار میکنم به نظرن؟ حالم خوب نیست.
خودم حس میکنم دارم اون همه عقده ی پنهان رو میریزم بیرون یا خودشون میریزن بیرون از بس که اون مدت زندگی همه چی بقیه بودن. حالا انگار انتقام اونا رو دارم از دوروبریام میگیرم.
4-چرا مامان من از من انقدر بدش میاد؟؟ دقیقن حس میکنم با چه حرصی با من برخورد میکنه. واقعن از من بدش میاد.میدونم.
5- جالم خوب نیست و هین بدبختا برای اینکه به اون حالای بد قبلی میافتم دست به هر چیزی میزنم.

زیبا خانوم سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:25 ق.ظ

یهشتم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا نظر نمیدی؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد