نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

موسیقی درمانی

تو اتاق موسیقی درمانی بیمارستان فارابی نشسته ام. 

آقای ... داره بیماران را تشویق  به شرکت در اجرا میکنه. 

یکی مث بز نگاش میکنه و من بیم دارم نومیدش کنه. 

اون یکی با بی میلی ازش نگاهش را بر میگیره. 

حمید رضا داره چرت میزنه . 

 بیدارش میکنند. 

  بهروز میگه من بخونم؟من بخونم؟

موسیقی درمانگر  اجازه میده. 

بهروز صداشو صاف میکنه و ای خدا را میخونه. 

شعر قشنگیه. 

به نظر می رسه خودشون سروده اند.چون از بیماری و درمان با خدا سخن میگه. 

آقای مسئول اتاق کار درمانی به اتاق وارد میشه .سراغ ارگ میره. 

از همه میخواد دفترشعرشون را ورق بزنند و به سرود شماره چهارده برسند. 

حالا یه  قطعه از آهنگ را مینوازه و میگه با این آهنگ بخونید. 

بیماران شروع میکنند. 

میگه نه نشد .دوباره. 

دوباره از سر میگیرند. 

صداشون بمه. 

آقای ....مسئول موسیقی درمانی با تکان دادن سر تشویق شون میکنه. 

صدای دلنشین آهنگ و تشویق آقای ... کار خودشو میکنه. 

صداها یکنواخت و یکدست میشه. 

هماهنگ با هم 

 هم صدا میخونند . 

اشک تو چشمام حلقه میزنه. 

دفتر پیشنهادات اتاق موسیقی درمانی را بر میدارم. 

ورق میزنم . 

برگه سفیدی پیدا میکنم. 

قلمم را روی کاغذ میذارم. 

و در حالی که قطرات اشک را از گوشه چشمام پاک میکنم مینویسم. 

قلم به اختیار من نیست. 

مینویسه.        

مشاهدات خودشو  

برای آیندگانی که میان اینجا و باید اونا هم بنویسند. 

باید به آقای...(موسقی درمانگر بیمارستان) دلگرمی بدم. 

باید مطمئنش کنم کار خوبی میکنه. 

باید تشویقش کنم ادامه بده. 

باید از واژه هایی استفاده کنم که کلام را دلنشین میکند.  

باید کلامم نوازشگر جان خسته او باشد. 

مبادا از اینکه در گوشه ای از بیمارستان روانی دیده نمی شود دلشکسته شود. 

میگوید پرستاری را در دانشگاه اصفهان خونده. 

و منو بیاد میاره. 

اما البته من بیادم نمی آید چنین مرد بلند بالایی در کلاس درسم دیده باشم.از قدرشناسی اش خوشم می آید .ولی امروز او از جلو میرود و همسفرها به گرد پایش نمی رسند . 

تجارب موفق خود در اتاق کاردرمانی را نوشته. 

قرار است بعد از ده سال آینده یکجا منتشرش کند.

دانشجوهای پرستاری آرزو دارند بتوانند در جلسات کار کردن با بیماران او شرکت کنند. 

ولی نمی دانم چرا 

مدیر داخلی بیمارستان اجازه نمی دهد

نظرات 2 + ارسال نظر
فرداد دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:18 ق.ظ http://ghabe7.blogsky.com

سلام ....
راستش منم اکثرا بصورت شخصی (به قول شما)موسیقی درمانی میکنم.یعنی ساز و برمیدارم و...البته نه حرفه ای...ولی درمون درده...به خدا خیلی موثره.
خدا شما رو حفظ کنه که با این فهم شیرین به همچین آدمی کمک میکنین...خدا هم شما رو کمک کنه.
تاثیر این پستتون بی نظیره چون ترکیب حس و تخصصه.
ممنون

مگنولیا دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:35 ب.ظ http://rozegareman1361.persianblog.ir

سلام مامانم..
یه سئوال. از رضا خبر دارین؟ چند شبه خوابای ناجور میبینم. اگه ازش خبر دارین بهم بگین. خواهش میکنم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد