نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

عوارض دوری از فرزندم

سلام گرچه پارسال ۲۲ مهر ماه مبتلا به آنفلونزا شدم ولی امسال نهم(۹)مهر ماه بیماری آنفلونزا به سراغم اومد .

بعد از یکهفته بیقراری برای پسرم که دانشگاه نهران قبول شده و خوابگاهی شده بدنم دچار ضعف شد و ایمنی هم اومد پایین و در معرض هوای قرار گرفتن حین خواب بعد از دوش گرفتن

بیدارشدن همان و اطلاع یافتن از بیماری همان.

در خواب احساس می کردم بیدارشدن چه بده!

خواب میتونه منو فراموشی بده

اما این روزا حال خودم را نمی فهمم

باز هم شب ملاحظه نکردم و تو حیاط خوابیدم

جمعه بیماریم سخت ترشده بود

دیروز هم با وجود خوردن قرص سرماخوزدگی(خود درمانی)باز نیازمند ملاقات پزشک شدم

سینوس ها عفونی سر درد تب لرز ترشحات گلو و بینی چرکی

وحشتناک شده ام

پزشک دستور سه روز بستری و نوشیدن مایعات گرم داد

مادرم می گوید :  تا به حال چند تا مادر از فرزند خود دور افتاده اند ؟ همه بیمارشده اند؟

من نمی دونم چرا اینقدر به بچه ها وابسته شده ام

خدایا منو قرار بده آرام بده فراموشی بده

مطمئنم بچه هام ازین موضوع رنج می برند

مدت    چندین هفته است نمی توانم فکر کنم

فقط بیقراری و بی تابی

افسردگی سراغم اومده

همچو مرغی که به زیر پر خود

برده در گوشه باغی سر خود

می کشد از سر حسرت آهی

مرغ بیچاره ز دل گه گاهی

...گاه گاهی که به آثار به جا مانده ز ویرانه خود می نگرد
یا به شاخی که بر آن تا دیروز

...عالمی داشت در آن لا نه خود می نگرد

همچو آن مرغ دلم غمگین است

از تو ای دوست دلم چرکین است

گر مرا درد دلی بود تو محرم بودی

...آری ای دوست

تو تسکین من و جان پر از غم بودی

می شدم سنگ صبورت گاهی

که تو غمگین بودی

با غم تو دلم از غصه پریشان میشد

گر لبت می خندید

لب من نیز ز لبخند تو خندان میشد

معنی دوستی از اول خلقت این است

ولی ای دوست کنون


نظرات 7 + ارسال نظر
مگنولیا یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:13 ق.ظ http://rozegareman1361.persianblog.ir

بیقرار نباش مادر خوب. فقط دعای خیرت رو بدرقه راهش کن. مثل همیشه...

سرخوش یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:41 ب.ظ http://maneyekman.blogsky.com

سلام.
اولا که دل آدم باید جوون باشه. ثانیه وبلاگ هوار برای جوون دلا است که ممکنه خودشون رو پیر بدونن.

اول دوشنبه 12 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:21 ب.ظ

در سفری که به نیویورک داشتم، زنی به سویم آمد و مرا به اسم خواند، با عینک آفتابی بزرگ و کلاهی تابستانی که نیمی از صورتش را پوشانده بود. در مقابل نگاه ناآشنای من خودش را معرفی کرد و بلافاصله گفت: «این سر و ریخت برای این است که من در ایران زندگی می کنم و نمی خواهم شناخته شوم». و بعد شروع به دردل کرد.؛ مثل بیشتر ایرانی هایی که از ایران می آیند و به دیدن یکی از اهالی قلم سر درددلشان باز می شود و از رنج ها و نابسامانی ها در ایران می گویند
او از شرایط ناهنجار زنانی برایم گفت که با هزار و یک بدبختی از مرزهای تبعیض ناشی از حکومتی تک مذهبی گذشته و کار و شغلی گرفته اند و آنگاه در محیط اداری نیز از شر این تبعیض آلوده به فساد آسوده نیستند

شهلا ...، آن طور که می گفت، تحصیلاتش را در علوم اداری در انگلستان به پایان رسانده، و پس از ازدواج با پسر یکی از روحانیون به نام، در دوره د" آقای خاتمی " در بخش اداری یکی از دانشگاه های تهران مشغول به کار شده است. می گفت:« در ادارات برخلاف همه چیز که زنانه ـ مردانه است، چند سالی است که انتخاب و استخدام مشاغل فقط با مردها است». می گفت که زن های متقاضی شغل، گذشته از این که باید در امتحان ورودی نشان دهند که حجاب شان سفت و سخت است، لازم است «زیبا و طناز» هم باشند و مسئول امور مربوطه که با آن ها باصطلاح مصاحبه می کند آن ها را تایید کند


دوم دوشنبه 12 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:22 ب.ظ

می گفت: «وقتی من استخدام شدم وضع به این بدی نبود. در عین حال، چون من تازه از انگلیس برگشته بودم و پدر شوهرم هم مورد احترام دستگاه بود کاری به کار من نداشتند و من هم سرم به کار خودم بود ـ ارزیابی مدارک تحصیلی متقاضیان استخدام و مصاحبه با آنها. در اواخر دوره ی دوم آقای خاتمی اما کار مرا محدود کردند و بخش مصاحبه را از من گرفتند که البته خیلی هم خوشحال بودم چون انتخاب چند تن از میان هزارها متقاضی در جامعه ای که همیشه مشکل بیکاری وجود دارد از نظر عاطفی برایم سخت بود. اما به مرور متوجه شدم که حتی ارزیابی مدارک متقاضیان زن را برای من نمی فرستند و این مدارک به بخشی می رود که همه شان مرد هستند. کم کم متوجه شدم که ارزیابی مدارک تحصیلی جای خود را به ارزیابی زیبایی و طنازی زن های متقاضی داده است».

شهلا می گفت که در بخشی که او کار می کند ظرف سه سال گذشته حتی یک زن ازدواج کرده استخدام نشده است. می گفت: «به جرات می توانم بگویم که در حال حاضر زن ها در بیشتر ادارات نه به عنوان کارمند که به عنوان صیغه ی روسا استخدام می شوند». می گفت این زن ها و دخترها تا وقتی استخدام نشده اند معمولاً نمی دانند ماجرا چیست؛ و تازه وقتی از مرحله ی اول استخدام می گذرند متوجه این بدبختی می شوند. البته در آن زمان هم اگر کسی معترض باشد، یا کارش را از دست می دهد و یا با تهمت های دروغ کارش به دادگاه و احتمالاً زندان می کشد.

سوم دوشنبه 12 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:23 ب.ظ

حرف های تاسف آور و دردناک شهلا البته برای من تازگی نداشت، زنان و دختران جوان مرتب اینگونه مطالب را، نه تنها از ادارات دولتی که از موسسات خصوصی، و بویژه کارخانه ها و کارگاه هایی که زنان کم درآمد و بی پناه در آن کار می کنند، برایم می نویسند. اما شنیدن آن از زبان شاهدی که خود از خانواده ای مذهبی و تقریباً وابسته به حکومت می آمد نشانه ی روشنی از این واقعیت بود که سلطه ی قوانین مذهبی بر زندگی زنان ایران، علاوه بر تحقیر شخصیت زن و تنزل او از یک انسان مساوی به یک وسیله ی لذت، یا نهایتاً یک وسیله ی تولید مثل، در متوقف کردن حرکت جامعه ی ایران به سوی یک زندگی متمدنانه نیز نقش زیادی داشته است


جامعه ای که بالای شصت در صد از تحصیل کرده های دانشگاهی اش زن ها هستند، با شیوع این نوع فساد در سیستم های اداری آن، و مورد آزارهای جنسیتی یا سوء استفاده های جنسی قرار دادن این قشر عظیم تحصیل کرده و متخصص، در واقع جز عقب راندن این قشر و خانه نشین کردن نیمی از جمعیت کارآی جامعه نتیجه ای نداشته و ندارد، و بار دیگر نشان می دهد که تا وقتی قوانین تبعیض آلود و مردسالارانه ی قرون وسطایی بر زندگی ما سایه انداخته اند، تنها تکیه دادن بر تعداد دانشگاه رفته های زن نمی تواند دلیلی بر توفیق اجتماعی زنان ایران باشد

چهارم دوشنبه 12 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:25 ب.ظ

تا وقتی که مردها، به خصوص قشر وابسته به حکومت، به هر زن و دختر کارمندشان به چشم صیغه نگاه می کنند و این را شرعی و حق خودشان می دانند، یا زنان را همقد و اندازه خود نمی بینند و با آن ها به عنوان رعیت خودشان رفتار می کنند، حضور زنان در جامعه به معنای صاحب حق بودن یا مساوی بودن با مرد نیست.

و من همچنان بر این باور هستم که جنبش زنان ایران، پس از سی و یک سال تجربه و به کار بردن انواع وسایل برای تثبیت ساده ترین حقوق انسانی خویش، و نداشتن حتی اندکی از آن، اکنون هیچ راهی جز رویارویی با قوانین زن ستیز " امروز ایران" برایش باقی نمانده است؛ چرا که بدون خواستن ایجاد تغییر در قوانین و ساختارهای آن، حاصل کار همچنان از دست دادن است و از دست دادن و بس.




ناشناس آشنا پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:59 ق.ظ

مرا همچنان دوستی برقرار است / به یاد آن چای بی قرار است / خدا فرصت بده دوستم ببینم / به یاد آن روز خوب شادی ببینم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد