دیشب (البته بعد ازطلوع سپیده)در خوابی عجیب می دیدم ....وحشت زده از خواب پریدم و بدنم مث ...به لرزه افتاده بود
راستی چرا این خوابها را میبینیم
نه کابوس نبود
نمی دونم شایدم بشه اسمشرا کابوسی گذاشت
ولیکن تو خواب التماس میکردم...
شما هم شده خوابی ببینید که بعد ازبیدار شدن اثرات نامطلوبی بر شما گذاشته باشه؟
راستی این درد دل یه دانشجوست بخونید و برای کمک به او فریاد سر دهید
بهمن ماه گذشته با پنجاه و یک سال زندگی تصمیم گرفتم سکوت پیشه کردن را تمرین کنم خیلی پر حرفی کردن را مورد آزمون قرار داده بودم و این بار میخواستم سکوت کردن را پس از سالها تاخیر انداختن بیازمایم ولی سخت بود از من بعید می نمود
غمگینی به سویم حمله ورشد سکوت نشان از انفعال دارد و رسوب هایی بر روی جسد بی حرکت و ساکن از درد و رنج و غم تشکیل میشود
ایام نوروزبه خود حرکتی دادم تا تبریک هایی بگویم ولی چیزی به ذهنم نمی رسید کتابی شعر به دست آوردم و مصرع هایی از آن را به تشخیص خود برایدوست و آشنا ارسال کردم سیل رفتار های محبت آمیز بود که به سویم بازخورد پیدا کرد حال تهوع پیدا کرده بودم من واقعی اینهمه ذوق نداشت و مستحق این لطف ها نبود سر به بیابان گذاشتم و گفتم
خدیاا تو می دانی من تحمل اینهمه لطف را ندارم