نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

اگر دین ندارید آزاده باشید

انی ذاهب الی ربی سیهدین 

من به سوی پروردگار خویش رونده ام پس او هدایتم خواهد کرد 

که خود فرمود :

واعتصموا بحبل الله ولا تفرقوا 

نیاز ما به ایمان و اعتقاد قلبی و اتحاد بر کسی پوشیده نیست

نظرات 3 + ارسال نظر
اکبر شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:49 ق.ظ http://akbar13.com

سلام
رحلت پیامبر اعظم مون رو به شما تسلیت میگم.
متاسفانه این روزها کلام خدا بین هیاهوی قدرت و ثروت و تزویر گم شده است.
کاش همه به سوی اون برگردند.

بهشت بانو شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:44 ب.ظ

سلام:

دوباره برگشتین به فرمایشات (ناچار).... شما داشتین در مورد (وسواس فکری) و روش بهبود آن ( توجه) میدادین... چرا یه دفه رفتین سراغ حرفائی که (حداقل من و شما و هم نسل های ما، بخوبی از (تکرار) و (تعارفش) آگاه شده ایم؟....
<< نیاز ما به ایمان و اعتقاد قلبی و اتحاد بر کسی پوشیده نیست>>.

این نیازمندی و این ایمان و این اعتقاد قلبی رو در عمل از چه کسی باید آموخت؟؟؟ از آنها که برای رفتن به مستراح (ماده و تبصره!!!) وضع میکنند؟؟؟- یا از جو و جامعه ای که در آن دانش و آگاهی ، علم و خرد آدمی ، راهگشا و راهنمای انسانهاست؟؟
-----
خانم بهشت عزیز
نکنه از دست تلخی ناراحت بشی ها... چون میدونستم این حرفا گرفتار پنجه سانسور هست! - گفتم یاد آوری کنم به نظر من - دوران تکرار حرفائی که متاسفانه خلافش را از رفتارو از کردار و از برداشت های اهل (عمائم) می بینیم ، گذشته است.

رفیق مجازی اندر مجازی اندر مجازی - اما صاف و ساده و صادق!

اگه سانسور بازی نبود چه خوب بود شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:58 ب.ظ

بهشت خانم

اینجا جای آدمای با شعور و اهل احترام و ادب هست - و شما هم حتما دوستانی که دارین - حالا میخواهد (مهم نیست) باشد یا (مهم هست) باید از قماش کمال و فهم و شعور باشن. بنابراین نیازی به این نصیحت ، ولو از دید مزاح نبود!.
اما درباره دخترتون عسل(!) فکر میکنم چون مطالب این وبلاگ تا به حال به دردش نخورده و بهمین دلیل هم تا الان هنوز حتی دریک مورد - کامنت های خودش را مرتبط با موضوع ننوشته است -در (نچاق) شما بهتر وبیشتر میتواند با شما حرف بزند و از کنکور و از دانشگاه اش ! بنویسد.
ضمنا آریا درایران بحث (من) بودم - و امروز نیز همون آریا در اینجا (تلخک) شده است.
ابی ( که ناچار می بایست ) دور و بر خیلی ها رو خط می کشید - از قدیمی های ایران بحث بود که آشنائی و ارادت خاص و خوبی هم نسبت به نویسنده نچاق داشت.
دیگه جونم براتو بگه ! ما در نچاق منتظر گفتگوی مادر فرزند (شما و عسل خانم) تون، هستیم . من الله التوفیق!.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد