سلام رحلت پیامبر اعظم مون رو به شما تسلیت میگم. متاسفانه این روزها کلام خدا بین هیاهوی قدرت و ثروت و تزویر گم شده است. کاش همه به سوی اون برگردند.
بهشت بانو
شنبه 24 بهمنماه سال 1388 ساعت 07:44 ب.ظ
سلام:
دوباره برگشتین به فرمایشات (ناچار).... شما داشتین در مورد (وسواس فکری) و روش بهبود آن ( توجه) میدادین... چرا یه دفه رفتین سراغ حرفائی که (حداقل من و شما و هم نسل های ما، بخوبی از (تکرار) و (تعارفش) آگاه شده ایم؟.... << نیاز ما به ایمان و اعتقاد قلبی و اتحاد بر کسی پوشیده نیست>>.
این نیازمندی و این ایمان و این اعتقاد قلبی رو در عمل از چه کسی باید آموخت؟؟؟ از آنها که برای رفتن به مستراح (ماده و تبصره!!!) وضع میکنند؟؟؟- یا از جو و جامعه ای که در آن دانش و آگاهی ، علم و خرد آدمی ، راهگشا و راهنمای انسانهاست؟؟ ----- خانم بهشت عزیز نکنه از دست تلخی ناراحت بشی ها... چون میدونستم این حرفا گرفتار پنجه سانسور هست! - گفتم یاد آوری کنم به نظر من - دوران تکرار حرفائی که متاسفانه خلافش را از رفتارو از کردار و از برداشت های اهل (عمائم) می بینیم ، گذشته است.
رفیق مجازی اندر مجازی اندر مجازی - اما صاف و ساده و صادق!
اینجا جای آدمای با شعور و اهل احترام و ادب هست - و شما هم حتما دوستانی که دارین - حالا میخواهد (مهم نیست) باشد یا (مهم هست) باید از قماش کمال و فهم و شعور باشن. بنابراین نیازی به این نصیحت ، ولو از دید مزاح نبود!. اما درباره دخترتون عسل(!) فکر میکنم چون مطالب این وبلاگ تا به حال به دردش نخورده و بهمین دلیل هم تا الان هنوز حتی دریک مورد - کامنت های خودش را مرتبط با موضوع ننوشته است -در (نچاق) شما بهتر وبیشتر میتواند با شما حرف بزند و از کنکور و از دانشگاه اش ! بنویسد. ضمنا آریا درایران بحث (من) بودم - و امروز نیز همون آریا در اینجا (تلخک) شده است. ابی ( که ناچار می بایست ) دور و بر خیلی ها رو خط می کشید - از قدیمی های ایران بحث بود که آشنائی و ارادت خاص و خوبی هم نسبت به نویسنده نچاق داشت. دیگه جونم براتو بگه ! ما در نچاق منتظر گفتگوی مادر فرزند (شما و عسل خانم) تون، هستیم . من الله التوفیق!.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام
رحلت پیامبر اعظم مون رو به شما تسلیت میگم.
متاسفانه این روزها کلام خدا بین هیاهوی قدرت و ثروت و تزویر گم شده است.
کاش همه به سوی اون برگردند.
سلام:
دوباره برگشتین به فرمایشات (ناچار).... شما داشتین در مورد (وسواس فکری) و روش بهبود آن ( توجه) میدادین... چرا یه دفه رفتین سراغ حرفائی که (حداقل من و شما و هم نسل های ما، بخوبی از (تکرار) و (تعارفش) آگاه شده ایم؟....
<< نیاز ما به ایمان و اعتقاد قلبی و اتحاد بر کسی پوشیده نیست>>.
این نیازمندی و این ایمان و این اعتقاد قلبی رو در عمل از چه کسی باید آموخت؟؟؟ از آنها که برای رفتن به مستراح (ماده و تبصره!!!) وضع میکنند؟؟؟- یا از جو و جامعه ای که در آن دانش و آگاهی ، علم و خرد آدمی ، راهگشا و راهنمای انسانهاست؟؟
-----
خانم بهشت عزیز
نکنه از دست تلخی ناراحت بشی ها... چون میدونستم این حرفا گرفتار پنجه سانسور هست! - گفتم یاد آوری کنم به نظر من - دوران تکرار حرفائی که متاسفانه خلافش را از رفتارو از کردار و از برداشت های اهل (عمائم) می بینیم ، گذشته است.
رفیق مجازی اندر مجازی اندر مجازی - اما صاف و ساده و صادق!
بهشت خانم
اینجا جای آدمای با شعور و اهل احترام و ادب هست - و شما هم حتما دوستانی که دارین - حالا میخواهد (مهم نیست) باشد یا (مهم هست) باید از قماش کمال و فهم و شعور باشن. بنابراین نیازی به این نصیحت ، ولو از دید مزاح نبود!.
اما درباره دخترتون عسل(!) فکر میکنم چون مطالب این وبلاگ تا به حال به دردش نخورده و بهمین دلیل هم تا الان هنوز حتی دریک مورد - کامنت های خودش را مرتبط با موضوع ننوشته است -در (نچاق) شما بهتر وبیشتر میتواند با شما حرف بزند و از کنکور و از دانشگاه اش ! بنویسد.
ضمنا آریا درایران بحث (من) بودم - و امروز نیز همون آریا در اینجا (تلخک) شده است.
ابی ( که ناچار می بایست ) دور و بر خیلی ها رو خط می کشید - از قدیمی های ایران بحث بود که آشنائی و ارادت خاص و خوبی هم نسبت به نویسنده نچاق داشت.
دیگه جونم براتو بگه ! ما در نچاق منتظر گفتگوی مادر فرزند (شما و عسل خانم) تون، هستیم . من الله التوفیق!.