میگه :
او در زندگی من شریک خوبی نبوده است
و هق هق
آ یا یک شریک خوب صبح روز زندگی همسرش را خراب می کند؟
با گفتن؛؛ الهی بمیری که دیگر بدانم کجایی؟؛؛
او شریک واقعی زندگی من نبوده
فقط جای یکنفر را پر کرده که او میتوانست مرا خوشبخت کند
بدون هیچ سانسور با واقع بینی هر چه تمامتر میگویم
او مرا خشمگین کرد وقتی روز تولد مرا به خاطر نیاورد
وقتی مادرم را احترام نکرد
وقتی برای برادر بیکار من دل نسوزاند
از یک تا دویست گلایه ای را که از همسر خود دارید بنویسید هر وقت دل تون شکسته (حتی اگر متهم شوید به نازک نارنجی بودن)
بین خود و خدا بفرمایید چه کرد که مهر از او برداشتید؟
بگویید انتظارتان از او چه بود؟
کجای کار او می لنگد؟
اگر چه می کرد ممکن بود شما دوستش بدارید؟
قصور او ناشی گری او کجا بوده؟
اگر چنین کنید شاید بشود به آینده زندگی شما امیدوار بود
خب من مجردم من باید چی بنویسم؟
از الان بنویسم که فردا کم نیارم؟
راستی چهار پنج جمله اول واقعیت داشت؟
متاسفانه این چند روز تعطیلی رو نمیتونم مسافرت برم.
البته بعد از تعطیلات کنکور دارم که باید تهران برم بعدش یه سر به بابا و مامان می زنم.
اگه این شرکت لعنتی حقوقمون رو بدن دوس دارم برم مسافرت اما از مهر حقوق نگرفتیم.
همش که از اون توقع داری؟؟؟
میشه بهشت بانو بگن که چه دسته گلی به سر(آقاشون) زدن؟؟؟.....