از خودت بگو
چی بگم؟
هرچی دوست داری
سکوت
که چه چبری را می پسندی؟
که علایقت چیه؟
که افکارت کدام است؟
که چه چیرایی مطابق میل ات نیست؟
که چه چیزایی باعث رنجش ات میشه؟
که اصولا چه چیزایی ذهن ات را اشغال میکنه؟
سکوت
ببینید کسی که قرار بود شنونده باشد
چگونه فعالانه وتند تند سوآل پیچ کرده طرف را ؛ به طوریکه رفت تو لاک خودش؟
حالا به بقیه جلسه شون توجه کنید
نمی خوای چیزی بگی؟
سکوت
حرفی نداری بزنی؟
سکوت
شاید نمی دونی چطوری بگی؟هان
سکوت
شاید نمیدونی از کجا شروع کنی؟
سکوت
شاید لزومی نمی بینی چیزی بگی؟هان؟
سکوت
بابن بست مواجه شدن فرستنده پیام ُباعث نومیدی او میشه
ولی کسی جز خودش کسی را مقصر ندونه.
بهتر نبود خونسرد تر می بود؟
فرصت بیشتری میداد؟
آرام تر برخورد می کرد؟
چه چیز منجر به مقاومت گیرنده پیام گردید؟
چه شد او نتوانست اعتماد کند؟
سلام دوست عزیز منتظر حضور گرمت در وبلاگ جوک2جوک هستم.
به قول یه دوست :
تعویض یا تبدیل نمی خواهم ... دلم " تغـییر " می خواهد !
تغییری که درونم را دگرگون کند...
روشن کند...
امیدوار کند...
چیزی که ابدی باشد و برای یک بار هم که شده
بیشتر از " یک لحظه " دوام داشته باشد !
با خودم می گویم شاید ...
شاید هنوز وقتش نرسیده!!!
کسی چه میداند...!
شاید هنوز راه رسیدن را پیدا نکرده!!!
اما حسی به من می گوید بالاخره پیدا می کند...
و تا آن روز فقط از من یک چیز می خواهد ...
باشد ای اتفاق ! ...
گرچه کمی پیرتر شده ام
با اینکه دیگر مثل آنوقت ها عجیب نیستم
اما خیالت راحت باشد...
من صبورم...
کمی هم از معرفت آدمیان بگو و بنویس
از چیزی که در عصر خلافت اسلامی از یاد رفت و بر باد شد.
از غریبه هائی بنویس که در مقام معرفت - یاد دوستان مجازی را هر از چندی - فراموش نمی کنند و با تمام بی اعتنائی هائی که ناشی از ناشی گری هاست - میآیند و اشاره ای به آدمیت و معرفت و رفاقت میکنند*