نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

درباره...

عجب

که اینحور



فایل صوتی:

90-4-22-خانم نیلچی زاده

نبز هم

مهراوه میگه و من حاشیه بر اون می زنم

قدرت نه گفتن

آیا حاضری به عقد ازدواج ...درآیی؟

نه

ولوله

بحث

همهمه

خب حق داری علیرغم میلت بگی آری

بعد از اینکه یه عده لوده گفتند رفته گل بچینه

رفته گلاب بگیره

آیا من به خود آمدم اینجا؟که به خود باز روم؟

آدم آورد درین دیر خراب آبادم

من به خود نامدم اینجا

آری

 هرگاه خواستیم با صدای بلند فریاد بزنیم و بگیم نه

گفتند زشته

عیبه

حالا درباره ات قضاوت میکنند ...

و........

و......

و مرا ترساندند

و به من مصلحت اندیشی خودشان را انتقال دادند

آیا من اختیاری داشتم

مهراوه هم میگوید:

بعد از دو هفته کلنجار رفتن با خودم , امروز تصمیم گرفتم که  جوابِ منفی بدم

 ... به یک پیشنهادِ کاریِ نسبتا خوب

هرقدر تلاش کردم

  و سعی کردم 

, دیدم منو با خودش درگیر نمی کنه

به دلم نمی چسبه

چشمم را نگرفته

 دلم رضا نمیده

 میلم نمی کشه

 دلم راه نمیده

 چشم دلم را نگرفته

نمی دونم ... ولی اینکه بعضی از ما به خودمون این حق رو نمی دیم که به دیگران  "نه" بگیم  یک واقعیته . و متاسفانه یه واقعیت تلخ با آثار بسیار مخرب

, ترس از " نه " گفتن  در بسیاری  مواقع  ,  زندگیِ ما رو تحت تاثیر ِ خودش قرار میده

این ترس از کجا نشات می گیره؟

آیا از برخوردِ دیگران هراس داریم  ؟

یا دلمون نمی خواد هیچوقت کسی  را از دستِ خودمون ناراحت کنیم؟

آیا به علت اونه که به تشخیصِ خودمون اطمینان نداریم؟

یا فکر می کنیم این جوابِ منفی ,  ممکنه رابطه مونو خراب کنه؟!

آیا می ترسیم خودخواه و مغرور قلمداد بشیم؟

شاید هم ریشه ی این ترس در اینه که خودمون هنوز قدرتِ  "نه" شنیدن رو نداریم

"نه" گفتن , یکی از حقوقِ مسلمِ هر  انسانیه

 و ما باید در خودمون توانِ "نه" گفتن و تحمل ی "نه" شنیدن رو ایجاد کنیم

ترس از "نه" گفتن  , خیلی وقتها باعث می شه  , ما مجبور به تحمل چیزهایی بشیم  که دوستشون نداریم  و حتی آزارمون هم می دن

و بر عکس شهامت در نه گفتن بدون هیچ رودربایستی  ما را از بسیاری مسائل پر مخاطره محفوظ میداره

دوستی داشتم  که خواسته هاشو فقط وقتی مطرح می کرد که مطمئن بود  جوابِ مثبت می گیره ...  حتی اگر در مقابلِ پدرش بود . حتی زمانی هم که می خواست مهمون دعوت کنه .اگر جواب رد میدادند   از  "نه" شنیدن بدش می اومد . احساس می کرد  اینگونه به نوعی تحقیر می شه . چون مغرور بود و دوست نداشت کسی غرورش را بشکنه و دست رد به سینه اش بزنه  . شاید او  یادش رفته بود که آدمه و ممکنه اشتباه کنه و گاهی هم حق داره که اشتباه کنه  ... چون یادش رفته بود که دیگران هم آدمن و ممکنه با وجودِ اینکه دوستش دارن , با برخی عقایدش مخالف باشن و یا به خاطرِ درگیری های شخصی فرصتِ دیدارش رو نداشته باشن .   خواسته هاش رو مطرح نمی کرد ، نمی کرد، نمی کرد تا اینکه ... به خاطر همین نیاز به آری شنیدن بهترین شانسِ زندگیش رو از دست داد ... چون می ترسید درخواستی بده  که ممکن بود پاسخش  "نه"  باشه 

وقتی ما به خودمون حق بدیم که  به درخواستهایی که بابِ میلمون نیستند جوابِ منفی بدیم , به دیگران هم این حق رو می دیم که همیشه با ما هم نظر و موافق نباشن و احساس نمی کنیم با شنیدنِ یک پاسخِ منفی  , خورد شده ایم و دیگه وجود نداریم

مشکل اصلی  اینه که وقتی چیزی رو نمی خوای ... یا وقتی پیشنهادی برات جذاب نیست ... این جوابِ منفی رو چطور ابراز کنی؟

 

آری مشکل فقط, درِ چگونگیِ نحوه ی بیانِ کلمه ی  "نه" است . چطور می شه وقتی کسی از ما درخواستی می کنه که مایل به انجامش نیستیم  , بدونِ اینکه بهش دروغ بگیم ویا غرورش را جریحه دار کنیم و یا ناراحتش کنیم , خواسته اش رو رد کنیم؟

چه کاری می شه کرد که با جوابِ منفیِ ما   غرور و شخصیتِ اون آدم  آسیب نبینه ؟... یا باعثِ خصومت و دشمنی نسبت به خودمون نشه؟ ... یا حتی پاسخ ما  رو حمل بر خود بزرگ بینیِ(خود گم کردن)  نکنه

وقتی به یک میهمانی دعوت میشیم که جذابیتی برامون نداره ,  با کدامین  کلام از حضور در مجلس عذر خواهی کنیم؟ که هم دروغ نگفته باشیم و هم کسی رو ناراحت نکرده باشیم؟ . آیا اصلا چنین چیزی امکان پذیر هست ؟ یعنی میشه که یک روز ما از صداقتِ همدیگه در بیانِ احساسِ واقعی ,رنج نبریم؟

وقتی کسی به آدم درخواستِ دوستی میده , چطور باید بهش جوابِ منفی داد که احساسِ بی ارزش بودن نکنه ؟سر خورده نشه؟  تحقیر نشه ؟و یا حتی از یک عاشقِ دلباخته ,  ناگهان تبدیل به یک دشمنِ قسم خورده نشه ؟

نمی دونم  چطور به پیشنهادِ  کاریِ یک آدمِ محترم   ,  جوابِ منفی بدم

  که فکر نکنه مغرور شده ام ,  یا از دستم ناراحت نشه و تاثیری روی همکاریهای بعدیِ ما  نذاره

من فکر می کنم  چه پذیرشِ جوابِ منفی وجود داشته باشه چه نداشته باشه  ,  ما نباید عقیده ی خودمون رو قربانیِ این ترسها  کنیم . چون به نظرم عواقبش خیلی بدتر از اتفاقاتیه که در اثر  "نه" گفتن گریبانِ ما رو می گیره . اینکه یک عمر مجبور بشیم با چیزهایی زندگی کنیم که رودربایستی با دیگران و ترس از  "نه" گفتن ,  ما رو وادار به پذیرش شون کرده ... بدترین اتفاقیه که می تونه برای روحِ ما بیفته .....

لطفا برای من دعا کنید که 5شنبه بتونم بدونِ دروغ گفتن ... نظرم رو بگم  و شهامتِ دفاع از پاسخِ منفی ام رو داشته باشم ... تا  برای روحم اتفاقِ بدی نیفته

 

فکراتو کردیُ

سبک سنگین کردی

زیر و بم پیشنهاد را دیدی

نپسندیده ای

خب حق داری بگی نه

اگر دیدی کینه تو را به دل گرفته و گفت به گربه گفتم گهت درمون خاک روش پاشید بگو تاج نبوده بذاری روی سرم و منت هم بذاری خوبه که زود شناختمت تویی که قرار بود آخر عاقبت اینگونه با من حرف بزنی خوبه تا زحمت نکشیده ام شناختمت.پس باید به شامه تیز خودم مرحبا بگم که آدم شناسه.

شما میتونید بگید معذورم .از لطف شما ممنون

ولیکن برای خودم برنامه دارم و با برنامه ام تداخل دارد.

ما مردمی هستیم مهربان ،با گذشت ،سازگار و متواضع

قرار نیست که هر چی سنگه مال پای لنگ باشه

حالا من بزرگواری میکنم به روی مبارک نمیارم شما تاجی رو سرم نذاشتی

 تو که خودت میدونی تاج نیست.

قرار نیست هرکی به من گفت...بگم لبیک

ای بسا وقت هایی که من به هیچ وجه نمی تونم بگم آری و اینم یکی از اون مواقعه