نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

عاقلی دیوانه ای را داد پند

مینویسم بر آسمان بر صفحه نامریی ذهنم آنچه را اراده می کنم.آنچه خودش تداعی می شود بر ذهنم و تو قادر به خواندن آن نیستی چون امروز دستانم توان نوشتنش را از دست داده  

عاقلی، دیوانه‌ای را داد پندکز چه بر خود می‌پسندی این گزند
می‌زنند اوباش کویت سنگ‌هامی‌دوانندت ز پی فرسنگ‌ها
کودکان، پیراهنت را می‌درندرهروان، کفش و کلاهت می‌برند
یاوه می‌گوئی، چو می‌گوئی سخنکینه می‌جوئی، چو می‌بندی دهن
گر بخندی، ور بگریی زار زاربر تو می‌خندند اهل روزگار
نان فرستادیم بهرت وقت شبنان نخوردی، خاک خوردی، ای عجب
آب دادیمت، فکندی جام آبآب جوی و برکه خوردی، چون دواب
خوابگاه، اندر سر ره ساختیبستر آوردند، دور انداختی
برگرفتی ز آدمی، چون دیو رویآدمی بودی و گشتی دیو خوی
دوش، طفلان بر سرت گل ریختندتا تو سر برداشتی، بگریختند
نانِوا خاکستر افشاندت بچشمآن جفا دیدی، نکردی هیچ خشم
رندی، از آتش کف دست تو خَستسوختی، آتش نیفکندی ز دست
چون تو، کس ناخورده می مستی نکردخوی با بدبختی و پستی نکرد
مست را، مستی اگر یک ره بودمستی تو، هر گَه و بی‌گَه بود
بس طبیبانند در بازار و کویحالت خود، با یکی زایشان بگوی
گفت، من دیوانگی کردم هزارتا بدیدم جلوه‌ی پروردگار
دیده، زین ظلمت به نور انداختمشمع گشتم، هیمه دور انداختم
تو مرا دیوانه خوانی، ای فلانلیک من عاقلترم از عاقلان
گر که هر عاقل، چو من دیوانه بوددر جهان، بس عاقل و فرزانه بود
عارفان، کاین مدعا را یافتندگم شدند از خود، خدا را یافتند
من همی‌بینم جلال اندر جلالتو چه می‌بینی، بجز وهم و خیال
من همی‌بینم بهشت اندر بهشتتو چه می‌بینی، بغیر از خاک و خشت
چون سرشتم از گل است، از نور نیستگر گلم ریزند بر سر، دور نیست
گنج‌ها بردم که ناید در حسابذره‌ها دیدم که گَشتَه ست آفتاب
عشق حق، در من شرار افروختستمن چه میدانم که دستم سوختست
چون مرا هجرش بخاکستر نشاندگو بیفشان، هر که خاکستر فشاند
تو، همی اخلاص را خوانی جنونچون توانی چاره کرد این درد، چون
از طبیبم گر چه می‌دادی نشانمن نمی‌بینم طبیبی در جهان
من چه دانم، کان طبیب اندر کجاستمی‌شناسم یک طبیب، آن هم خداست

                                                                                                    شعر از پروین

فیلم ستاره های سوخته را که دیدم به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم