نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

اگر مطلع شدم مرگم نزدیکه....

سعی میکنم خاطرات شیرین دوران فرزند پروری ام را بنویسم.

راز موفقیت هام در زمینه ....را بنویسم

و...

اما در من ایجاد شک میکنند که:" تو بادمجان بم هستی و آفت نداری پس دست نگه دار."

و میترسم روزی که اعلام میکنند حالا شروع کن ؛دیگه نفس برام باقی نمونده باشه که بنویسم

اه

دیروز یه پسره شاگرد اول دانشگاه را دیدم؛ با دختر همکلاسش که اونم شاگرد اوله> جلسه معارفه داشتند

حالم از انتخاب این پسره به هم خورد.

گرچه علف باید به دهن بزی خوش بیاد.

و مرا چه به این دخالت ها

ولی جالبه که تو سالن دانشکده از مرخصی اساتید و تعطیلات ترم سوء استفاده کرده بود و دختره...را به ملاقات با خود ترغیب کرده بود

دانشگاه هم برای بعضی دانشجو ها خوب جاییه ها.

کاش همه این امکان را میداشتند نه یه عده خاص.

این تنها خوری های شاگرد اولای چشم و چراغ دانشگاه ، بدجوری حالمو میگیره

انگار دیگران آدم نیستند و احساس ندارند؛  فقط باید شاگرد اول باشی تا رییس دانشکده بلیط رفت و برگشت ازدواجت را به هتل های مشهد کادو دهد.

نکنید اینکار ها را

یا دانشگاه جای ازدواج هست یا نیست؛  اگر هست خب چرا برای کسانی خاص اگه نیست پس این ها چگونه؟

هرچند وقت یکبار،  احساس اعمال تبعیض ها ، قلقلکم میده.

عمر کمه، صفا کن

چهل و دو سال پیش با اعلام نتایج کنکور من هق هق گریه میکردم که چرا باید رشته پرستاری قبول شده باشم.!؟

والان چهل و دو سال بعد با خودم میگم من چگونه قبول کردم این رشته درس بخونم و کار کنم و حتی بخش بیماران روانی را ببینم و در آنجا حضور یابم!؟

من کی باورم نیشد با شرایطی که نمی پسندم کنار بیایم.

الان از من با همه مقاومت هایم چی مونده؟چه چیزها که ندیدم،نشنیدم.

من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می رود.

دیشب خیلی سخت به من گذشت.هرگاه بیدار شدم دیدم دماغم کیپ و تنفس از راه دهان بیچاره ام کرده.

جوانی کجایی؟