شد خزان گلشن آشنایی
بازهم آتش به جان زد جدایی
عمر من ای گل طی شد بهر تو
وز تو ندیدم جز بدعهدی و بی وفایی
با تو وفا کردم تا به تنم جان بود
عشق و وفاداری با تو چه دارد سود
آفت خرمن مهر و وفایی
نوگل گلشن جور و جفایی
از دل سنگت اه
دلم از غم خونین است
روش بختم این است
از جام غم مستم
دشمن می پرستم تا هستم
تو و مست از می به چمن
چون گل خندان از مستی بر گریه ی من
بادگران سرخوش هم نوشی می
من ز فراقت ناله کنم تا کی
تو و می چون لاله کشیدن ها
من و چون گل جامه دریدن ها
ز رقیبان خاری دیدن ها
دلم از غم خون کردی
چه بگویم چون کردی
دردم افزون کردی
برو ای از مهر و وفا عاری
برو ای عاری ز وفاداری
بشکستی چون گل بد عهد مرا
دریغ و درد از عمرم که در وفایت شد طی
ستم به یاران تا چند جفا به عاشق تا کی
نمی کنی ای گل یکدم یادم
که همچو اشک از چشمت افتادم
تا کی بی تو بود از غم پر دل من
آه از دل تو
گرچه ز محنت خارم کردی
باغم و حسرت یارم کردی مهر تو دارم باز
بکن ای گل با من هرچه توانی ناز
کز عشقت می سوزم باز
salam...man in ahangoo khili dost daram.....lahzehat rangi bye
ما ایرانی ها ایراد و عیب بسیار داریم
هنوز در عصر فضا ، جرات شنیدن نظرات یک دیگر را نداریم
هنوز از آخور تقلید و از تفاله مانده های عصر بیابان و چادر نشینی - تغذیه میکنیم.
کارمان به آنجا رسیده که (تو)ی دانشگاهی و من بیسواد- حتی در دنیای ناشناخته مجازی نیز سایه یک دیگر را با تیر میزنیم!!
آخر چرا؟؟؟؟
غفلت تا کی؟
هفت سال - کم زمانی نبوده
گفتیم و شنیدیم - اما تو از چاله ی تخیل های( میدانم ) ناچاری
بیرون نیامدی و من زخم خورده از نیزنگ و دروغ یک مشت جاهل، آنچه با نیت خیر و صلاح - دوستی و رفاقت - گاه به گاه مطرح میکردم ، بنا به عادتی که ماخذ آنرا هنوز انگ و تهمت و دروغ تصور کرده ایم ، کار دشمن و نه دوست عنوان نمودیم!!
واقعا دراین برهه از زمان نباید باین همه غفلت گریست؟؟؟
ما که یک دیگر را نمی شناسیم - اما آنچه دراین مدت گفتیم و شنیدیم - واقعا ناشی از معرفت و حس دوستی بود یا دشمنی؟؟؟....
ما ایرانی ها عیب و ایراد بسیار داریم .... همین