در یکی از روزهای بیماری در حالی که سرش را با پارچهای بسته بود و علی
علیه السلام و فضل بن عباس زیر بغلش را گرفته بودند و پاهایش بر زمین کشیده
میشد، وارد مسجد شد و روی منبر قرار گرفت و شروع به سخن فرمود و گفت:
مردم وقت آن رسیده است که من از میان شما غائب گردم، اگر به کسی وعده
دادهام، آمادهام انجام دهم و هر کس طلبی از من دارد، بگوید تا بپردازم.
در این موقع مردی برخاست و