نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

زل زله بم

تازه    چندروز بود کادو  خریده بودیم و برده بودیم برای عروس   جوان مان؛ که   شب یلدا را با هم تاصبح بگذرانیم.

نمی دانستم در آستین روزگار  چه   پنهان است   برای شب های بعد مان.

با ذکر خاطرات شب یلدا یی  از هم  جدا شدیم به خانه ها مان رفتیم ؛ مسواک زدیم؛ خوا بید یم؛

ولی  صبحی دیگر را ندیدیم   .چرا؟

شب  بود ؛همه جا تاریک بود؛ همه در خواب بودند؛  رهزن روزگار  آمد؛ طومار زندگی هامان را بست ؛  ولوله کرد زلزله ای به پا کرد و امیدهامان را در خاک کرد.

 تلی از خاک ،گوری دسته جمعی، خوابی شیرین تا ابدیت.

گنج هایمان را بلعید؛ جوانک هامان، زیبا رو ها یمان،

فردا های مان را.

بعد ها گفتند دوازده ثانیه طول کشیده ؛ دوازده ثانیه ای که هیچ به حساب نمی آید؛ یک  پنجم دقیقه

کمی کمترازربع  دقیقه

و چه  کسی میداند ؛نو عروسی دربستری از خاک خفته باشد؛یعنی چه؟

نو عروسی که قرار بود با دستانش  پی ریزی زندگی شادمان مرا بکند.

هشت سال است به رسم وفاداران  منتظر  میمانم ؛ شاید از خواب بیدار شوم و بگویند از کابوس وارهیدی بیدار شو ؛شاد باش؛ نوعروست را بزک کرده اند به انتظارت لحظه شماری می کند.

نظرات 1 + ارسال نظر
ساندر دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:56 ب.ظ http://sander.persianblog.ir

خیلی دردناک بود... چیزی ندارم بگم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد