بار دیگر در پنجشنبه ای دیگر به خودم تعطیلی دادم این تعطیلی ها رسمی نیست و شاید مجبور شوم مرخصی بگیرم.ولی هرپنجشنبه آرزو میکنم خانه بمانم.بعد ازسالها حضور خارج از خانه متوجه شده ام تو خونه بودن چه صفایی داره.ای کاش سال پنجاه و شش امتحان کنکور نداده بودم.ای کاشآرزوی ادامه تحصیل را در خانه دل پنهان کرده بودم.
الان سی وسه سال بعد از دیپلم است که دیگر اجازه ماندن در خانه را ندارم.به کدامین گناه؟
کنجکاوی که در دانشگاه چه خبر است؟
چه درس میدهند؟
در هیئت دانشجو بودن چه مزه میدهد؟
اما با اجازه خودم امروز هم نرفتم.و ماندم در خانه تا برای خودم فکر کنم.
بافتنی ببافم.آش رشته بپزم و زندگی آروم و بی دغدغه(دلخواهم)را داشته باشم.
شاید فردانباشم.
شاید این آخرین روز ازروز های زندگیم باشد .
چرا نه؟
من اگر جای رئیس یا بهر حال مسئول بخش اداری شما بودم - به خاطر غیبت ( دلبخواه)، شما را توبیخ میکردم-زیرا زنانی که برای آشپرخانه درست شده اند - و پختن و گرم کردن و شستن و.....و.... را( آرزو) میکنند!... نقش قابل تقدیر و تحسینی در جامعه شان ندارند....
شما در حد اعتدال زن خانه باش - اما یادت نرود که در بیرون از خانه به افراد بیشتر و محتاج تری کمک و حتی خدمت میکنی.....
بی بی بانو وقت آن رسیده که با الهام(!؟) از گند کاری های این سالها که هر روز هم دارد بوی (عطرش!!) بلند تر و بیشتر میشود - مقام زن را در اسارت مرد نبینی و عملا و حتما او را و خودت را در کنار هم یک قد و یک سهم و یک اندازه باور کنی....
یاده نره به رفیق مان سلام ما را برسان
آدرسی را که فرستاده بودی بطور گذرا نگاه کردم و مطالعه بیشترش را گذاشتم برای فرصت دیگر....
عنوان مطلب این بود (چراغها را من خاموش میکنم )..
خانمی که اشاره به یک نواختی های زندگی مشترک و گرفتاری های روحی و رفتاری و ..و.... مربوط بآن کرده است - دست روی یک غریزه (بیدار) در وجود آدمی گذاشته است.
منتهی در جوامع پیشرفته وقتی زن و مرد در تمام موارد مباشر و مکمل یک دیگر هستند - وشرایط و امکانات در حدی است که بسیاری از ( ایام تکراری) را با بهره گیری از امکانات اقتصادی- تفریحی و رفاهی ، جبران میکنند و کمتر فرصت بهانه گیری و یک نواختی و کسالت روح و جسم- اسباب زحمت شان میشود.
اما در سرزمین هائی که زن برده وار آلت دست مرد! هست مسلما فشاری که بر زن میآید و سوء استفاده هائی که مرد از موقعیتی که در اختیارش گذاشته شده - میکند - - واقعا به صورت یک معضل بزرگ و یک بدبختی بی نهایتی است که راه را تنها برای انجام کارهای پنهانی و دروغ گوئی و فریب - باز میگذارد..
شاید بهمین دلیل باشد که از دیرباز در جوامع تند رو و به اصطلاح سفت و سخت مذهبی، آنقدر برای زن روایت و حدیث و(توهین و تحقیر) تعریف کرده اند که شاید بتوانند او را دست و کت بسته مرد در گوشه ی خانه مانند اسباب و اثاثیه ای که دارد خاک میخورد - اسیر و اجیر نگاه دارند!!!!.
دراین مورد بحث زیاد است و فرصت حوصله کم!