نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نظر خواهی از دانشجوهام

فقط  سوآلی را که جواباش جالب بود مینویسم 

چه کمکی میتوانم به شما بکنم؟

:یه گوش بزرگ باشید برای شنیدن حرفامون .

:دلگرمی مون بدین .

: به حرفامون گوش کنید .

:نمی دونم چه کمکی میشه خواست و چه کمکی ازتون بر میاد و چه نوع کمک میشه انتظار داشت و چه میزان اختیار دارید  .

:کمک کنید .

:به هیچ طریق.

:نمی دونم .فقط منو ازدست این فکرای بد و زندگی خسته کننده نجات دهید .من فقط میخوابم تا از محیطم دور باشم .خیلی افسرده ام.

:بر اساس طرح درس، تمام جزوات را بفرمایید بیاورند 

:مشاوره دادن 

:هیچ کمکی از دست شما بر نمی آید .

:با خانوم معنوی صحبت کنید اگه میشه منو نندازه .

:از لحاظ روحی میتوانید کمکم کنید .

:هر وقت وقتش شد خبرتان می کنم 

:نمره دادن

حدیث نفس

ساعت یک بعد از ظهره. 

دارم میرم ناهار. 

قراره تا عصر هم تو دانشکده مون بمونم. 

دیشب خواب خوبی دیدم. 

بر عکس پریشب  که دچار کابوس شدم. 

امروز صبح وقتی اومدم دانشکده دلم داشت از غصه می ترکید. 

بدون علت هر چند وقت یک بار شاد شاد و هر چند وقت یکبار غمگین غمگین میشم. 

انگار صحنه وجودم عرصه تاخت و تاز غم و غصه یا بر عکس شادی و خنده میشه. 

حالا نقش خودم چیه هیچ. 

طاقت شادی زاید الوصف و اندوه عمیق را ندارم. 

انگار دلم میخواد یکی بال و پرم را ببنده اوج نگیرم و یا یکی دستمو بگیره از قعر چاه اندوه بالا بکشه. 

خلاصه که من شده ام مث یه پر کاه بی اختیار. 

گاهی با خودم می اندیشم جونم به جون یکی وصل شده که به تبع موفقیت های او شاد میشم و یا به تبع رنج های او اینجوری میشم. 

(اون شعر سعدی  

؛بنی آدم اعضای یک پیکرند  

که در آفرینش ز یک گوهرند 

 چو عضوی به درد آورد روزگار  

دگر عضو ها را نماند قرار؛)

حالا دیگه همه آدما را مثل اعضا پیکر خودم میدونم 

که باهاشون تله پاتی دارم 

و شادی هاشون اوجم میده اندوه هاشون زمینگیرم میکنه 

خدایا چه غلطی کردم گفتم وصلم کنی به دیگران 

راستی شمایی که داری این مطلبمو می خونی 

چقدر اینو فهمیدی؟ 

اگر هر روز بیام حالمو بنویسم مطمئنا متوجه میشی که...