نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

بازم صبحه ولی...

تلویزیون روشنه.صدای اذان صبح میاد.ولی من سرم رو با وبگردی مشغول کرده ام.

وبلاگ دانشجو های همکلاسی پسرم.دانشجوی خودم که ترم یک بودند وبلاگ خانومای جوون وبلاگ آقایون با احساس را عبور میکنم. همسرم که دیر خوابیده و با صدای کیبورد بیدار میشه و تو رختخوابش یه غلت دیگه میزنه چون تنبلیش میاد بیدار بشه .برای دوستانم دعا کردم.اونا که از دبستان تا حالا از فکرشون بیرون نرفته ام میگم خوبه بنویسم چه خوش گذشت باهاشون .

به امروز فکر میکنم که ازساعت هشت تا چهار عصرباید برم کارگاه آموزشی برای چگونه مواجه شدن با مشکلات دانشجویان تحت راهنماییم.

دیروز را  به خاطر میارم.

عروس ملوس منو برد تو شهرک شون  گرداند و خرید کرد تا اون ناهار خوشمزه را برامون تدارک ببینه.

دیروز را به خاطر میارم که هوا ابری بود و دلم گرفته بود کوچولو پسر از تهران باهام تماس گرفت که همه بچه های هم اتاقی اش سرفه میکردند و گلو درد داشتند.

نمیدونم بنویسم یا ننویسم.

گفتم این انگشتان من و این صفحه کیبورد

ببینم ترواشات ذهنی چیه ؟

آیا باید استدلال کنم؟

آیا باید تداعی های آزاد  ذهنم را بنویسم و نهراسم ازقضاوت ها؟

آیا باید با هدفی خاص بنویسم؟

آیا میشه مث دیوونه ها تو کوچه ها بی هدف پرسه میزنند نوشت و تو ذهن پرسه زد؟

خدا را شکر اینوبلاگ جایی شده برای ملاقات و دیدار دوستانی مهربان.

وقتی یادم میاد هشت نه سال پیش را که وقتی نمی دونستم چه کنم    دلم میخواست فریاد بزنم و این صفحه نوشتار به کمکم آمد میفهمم خوشبخت شدم.

خدا خیرش دهد همسر را که علیرغم سم پاشی های دیگران که اینترنت آدما را خراب میکنه و مرز های زندگی را از بین میبره گفت البته شاید تو خونه های شما چنین بشود ولی نه تو خونه ما و با این زنی که من می شناسم .

و مرا یاری داد افتان و خیزان شروع کنم.

البته که یکی را دیدم شعرای سروده شده خودش را اینجا گذاشته بود

یکی را دیدم روز مرگی هاشو نوشته بود

یکی نصیحت کرده بود

و من...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد