نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

نچاق

نچاق نقطه مقابل چاق(سلامت) است امایاد آوریش برام یه خاطره است

مروری بر یک روز کار آموزی

میشه بگی تو کار آموزی چی یاد گرفتی؟ 

من در کلاس درس هر آنچه را  شنیده بودم اینجا توانستم ببینم 

عمده نگرانی تو در شروع کار آموزی چه بود؟ 

تهاجم بیمار و رفتار های پرخاشگرانه اش 

توضیح : 

مقدمه دانشجویان پرستاری ازرویا رو شدن با بیماران در بخش روان پزشکی وحشت دارند در ترم دو روان شناسی هیجان را مطالعه کرده اند از خشم و پرخاشگری بیماران بیشترین وحشت را دارند در ترم چهار بهداشت روانی را مطالعه کرده اند و میدانند باید با بیماران ارتباط برقرار کنند و در ترم پنجم بیماری های روان پزشکی را مطالعه کرده اند حالا می دانند که بیمار روانی فردی است که ممکن است رفتار پرخاشگرانه داشته باشد.بیش از هرچیز از خشم و پرخاشگری بیمار در .وحشتند به بیمارستان که می آیند پشت همدیگر پنهان می شوند محتاط به بخش پا میگذارند محتاط به بیمار نگاه می کنند وقتی بیماران را نگاه میکنند متعجب می شوند از اینکه آنها متهم شان کنند به تماشاگری بر خود می لرزند من آرام و آهسته به کنار بیماری می روم و حالش را می پرسم از بیمار اجازه میگیرم و دستش را در دستم می گیرم کم کم وحشت از وجود دانشجویان زائل می شود از دانشجویان می پرسم چه حالی دارید ؟میگویند ...

و اما حاصل یه مطالعه دانشجویی:

 عشق ورزی یعنی  نوسازی و اعتلای خود

 اعتلا بخشیدن به خود

و حیات بخشیدن به محبوب

عشق در شکل داشتن زندانی کردن است و محدود کردن و کنترل آنچه دوستش داریم

 عشق بیمارگونه را پنهان می سازیم

 زوجی که حقیقتا به هم عشق بورزند استثنایی اند

 سود مالی متقابل ،علاقه مشترک به فرزندان، مقررات مانع اجتماعی، سنن و آبرو  و وابستگی ها مانع جدایی زوج هاست

 وگرنه ما به هم عشق نمی .رزیم

 مجذوب جاذبه های جنسی شدن عاشق شدن نیست

 روابط دوستانه و گروهی مظهر عشق نمی باشد

 واقع بین شده ایم که مکرر یار عوض می کنیم

 صداقت مان بیشتر شده گرفتار دام عشق می شویم

 ولی به مرحله عشق ورزی منتقل نمی شویم

 در دام عشق افتادن یعنی من در عشق استوارم

ولی در راه عشق گام نمی زنیم

 فعالیت مان زایا نیست

 زمانی که بهم اطمینان نداریم نشان میدهیم دلباخته ایم سعی می کنیم جذب کنیم ولی وقتی طرف در دام عشق گرفتار شد سرد برخورد میکنیم

 عشق نشانه دارد

 سر زندگی

  ما با دلربایی سعی داریم طرف را گرفتار عشق کنیم

 بیقرارش کنیم

 جلوه گری های ما همه از روی برنامه است تا با سرمایه اندک سود بیشتر نصیب خود کنیم

 ما یملک میخواهیم

 اما غافلیم که زایش از بین می رود

 روز وصال روز مرگ عشق است

 مرا زیبا پرستی داده عشق و داده مستی

ایجاد عشق در طرف مقابل را به کنار گذاردن

 راه دوری از همدیگر را جستجو. کردن

کسالت آور شدن

 سر گشته و نومید شدن برای آنست که به عشق بها نمی دهیم

کسی که متوجه می شود در عشق شکست خورده احساس غبن می کند

من و اویی که برای بدست آوردن همدیگر با هم مسابقه می دادیم

 و از جان و مال و آبرو مایه میگذاشتیم

 حالا برای حفظ وضع موجود توجیهات مردم پسند را جستجو می کنیم

من و او سراپا عیب بودیم

 عشق کورمان کرده بود

 ولی حالا که احساس شکست می کنیم

 با کینه فراوان چشم ها را تیز کرده در جستجوی عیوب همدیگر

 وجود هایی که از عیب مبرا نیست

 معلوم است چقدر میتواند برای ما عیب فراهم کند

همین مایی که سعی میکرد در وجود دیگری حسن بیابد

 تا توجیه گر واله بودن و شیدا بودن اش باشد

 حالا در جستجوی عیب یکدیگر هستیم

تا فرار خود را توجیه کن

دعشق فرزند آزادی است

هرچه داری رها کن

 خود را از تمام قید و بند ها رها کن تا عاشق شوی

مادرش ماما بود و پدرش پزشک خودش هم توانسته بود پزشک شود و پزشکی متخصص و دختر رئیس اداره ...را که خودش دانشجوی پزشکی بود بدست آورد مادرش که هم همسر پزشک بود و هم پسر یکی یکدانه پزشک داشت خشنود بود که عروسش هم پزشک است اما

متاسفانه عشق در خانه شان دوامی نیاورد

خانم دکتر با حاملگش و زایمان نقص پیدا کرد

دیگر از دنیا فقط فرزندش را میخواست

مرتب برایش بهانه می آورد که

فلان رفتار ناپسندت ناراحتم کرد

فلان هدیه را نخریدی

و برای توجیه فرار خود دلایلی را می جست

کم کم فاصله بین آن دو را مادرش با بدگویی هایش پر کرد

دکتر جوان همسرش را از دست داده بود

کانون خانوادگی گرمی نداشت

از زندگی سیر شد

به قرص های روان گردان پناه برد

گرفتار شد

جانش به لب رسید

از زندگی سیر شد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد