شنبه تا دوشنبه بعد از حدود بیست روز تعطیلی بایستی با شش تا دختر دانشجو می رفتم بخش روانپزشکی قارابی
دانشجوها درباره بخش خوشبین نیستند اونا فکر میکنند بیمار روانی بی منطق است و نوسان خلق او باعث میشه بی مقدمه جلو بیاد و درگیری فیزیکی پیدا کنه و سنگ رو یخ بشن.
ولیکن خیلی زود متوجه شدند ازبد روزگار گذر اینا افتاده به بخش
و بستری شدن چاره کارشان شده
خیلی زود با بیمارا در ورزش همراه شدند و جلسه موسیقی درمانی شرکت کردند.
بعد ازپایان بخش در مینی بوس شیرینی خوردند.و در جشن سالگرد پیوند من و همسر تبریک گفتند تا خود دانشگاه صحبت از تفریح بود که هنوز ازتعطیلات نوروزی برنگشته کجا بریم؟ و چطور شاد باشیم ؟و بهار را نظاره گر باشیم؟