دانشگاه برای دانشجوها چیزی فراتر از درس خوندنه.در عنفوان جوانی از مدرسه در بیایی بیفتی تو دانشگاه با کلی امید به آینده و کلی نقشه های پدر ومادر.اونجا همه جوره میشه خود را نشان داد دخترا و پسرا و معلما و فضا و حاشیه ها و نمره و درس و استراحت بین کلاسا و جلسات فرا درسی و اردو ها و گردهمایی ها و نشست ها و خلاصه هرچی اسم با مسما و بی مسمای دیگه.خستگی تمام روز و مهارت آموزی .
دیروز یه دانشجوی قدیمی واسم یه کتاب صوتی نصب کرد رو کامپیوترم.تمام مدت تکرار میکردم و گوش میدادم .خوب بود.میگه سال هفتاد و سه دانشجوی شما بودم الان هم نرس شب کار ای سی یو و دانشجوی کارشناسی ارشد هستم.
این روزا که روزهای امتحاناست دانشجوها کمتر تو دانشکده بند میشن بعد امتحان گویی پرواز میکنند شتابان می روند.گویی این لذتی است امتحان را بدی و بگریزی.شیطنت بعضی هاشون مث خبرنگاراست.ازین معلم از اون استاد ازین مربی از او کمک مربی حرف وحدیث اینجا و اونجا نقل میکنند و مباهات میکنند که نیمچه خبرنگارند.